خانواده برادرم از جنوب آمدند تا عید تت را در ۲۸ دسامبر با مادرم جشن بگیرند. من هر دو فرزندم را فرستادم تا پیش آنها بمانند. بچهها با هیجان کوله پشتی، لباس و کتاب برای رفتن به خانه آماده میکردند.
من به فرزندانم یادآوری و آموزش دادهام که نسبت به انجام کارهای خانه هوشیار باشند و از اعضای خانواده خود مراقبت کنند. و در نتیجه، پس از سالها سردرد گرفتن به دلیل داد و فریاد و شیطنت بچهها، مادربزرگم امسال به این نتیجه رسیده است: بچهها امسال خیلی بزرگ شدهاند، باهوش شدهاند و میدانند چگونه در بسیاری از کارها به او کمک کنند. او دیگر لازم نیست مثل قبل یادآوری کند یا داد و فریاد کند.
در طول عید تت، من همیشه به شوخی به همسایههایم میگویم که سرم شلوغتر، خستهتر و فرسودهتر از همیشه هستم. بعد از اینکه خانهام را برای تت تمیز کردم، نگران آماده شدن برای تت در خانه پدریام هستم و سپس با عجله برای تت به خانه مادرم برمیگردم.
من عید تت را به مدت ۳ روز از ۲۹ دسامبر تا اولین روز تت در زادگاه شوهرم جشن گرفتم. به بازار رفتم، یک دسته گل صد تومانی، بنفشه و داوودی خریدم تا آنها را بچینم. باغ مادرم از قبل یک درخت گریپ فروت با دوازده میوه زرد رسیده داشت، بنابراین فقط لازم بود یک دسته موز و مقداری میوه بخرم. بنابراین شوهرم با نردبان از درخت بالا رفت تا گریپ فروت را ببرد، آن را پایین انداخت تا همسرش به صورت حرفهای آن را بگیرد. به شوهرم یادآوری کردم که چند گل گریپ فروت که زود شکوفا شده بودند را بچیند تا عود بسوزانند و سینی میوه زیباتر شود.
حالا که تجربه دارم، کارها را به طور واضح تقسیم میکنم. من در خانه میمانم تا خانه را تمیز کنم و رولهای بهاری درست کنم، در حالی که شوهرم برای خرید مرغ، ژامبون و سایر مواد غذایی برای تت به بازار میرود. بعد از ظهر روز سیام، پس از جوشاندن مرغ و سوزاندن عود، یک قابلمه آب معطر با برگهای گریپ فروت، برگهای علف لیمو و برگهای چای سبز که از باغ چیده شده است را برای مادرشوهرم میگذارم تا در آخرین روز سال در آن حمام کند. مادرشوهرم 10 روز قبل از تت به عنوان فروشنده فصلی در بازار کار میکند. او از صبح تا عصر آنجا را ترک میکند.
مادرشوهرم چندین سال است که تعطیلات تت را به من و همسرم اختصاص داده است. بعد از اینکه شام شب سال نو را با مادرم خوردیم، من و همسرم با موتورسیکلت به خانه برگشتیم تا خانه را تمیز کنیم، دوش بگیریم و برای شب سال نو آماده شویم. من و همسرم در طول تت چندین روز بین خانه شوهرم و خانه خودمان رانندگی کردیم. مواقعی بود که احساس خستگی میکردم، اما با فکر کردن به اینکه چند تعطیلات تت در سال وجود دارد، کمی بیشتر تلاش کردم تا فضا را پر جنب و جوش نگه دارم!
روز دوم، من در دفتر کارم مشغول بودم و با خوشحالی عید تت را با همکارانم جشن میگرفتیم. صبح روز سوم، من و همسرم به زادگاه مادرم رفتیم. وقتی به خانه رسیدیم، دروازه قفل بود. با مادر و برادرم تماس گرفتم اما کسی جواب نداد. بعد از مدتی، برادرم دوباره تماس گرفت، تمام خانواده از معبد روستا برمیگشتند.
هر سال در زادگاه من، جشن تولد بسیار باشکوهی برای بزرگان در خانه اشتراکی روستا برگزار میشود و بچهها و نوهها حیاط خانه اشتراکی را پر میکنند.
وقتی همدیگر را دیدیم، تمام خانواده گپ زدند، من به مادرم و بچهها پول شانس دادم و برایش سلامتی، زیبایی و خوشبختی آرزو کردم. مادرم عاشق زیبایی بود، بنابراین دخترم به او پول شانس داد و باعث شد لبخند درخشانی بزند. مدتی بعد، تیم رقص شیر روستا برای تبریک تولد مادرم آمدند. من و مادرم در آفتاب بهاری با تیم رقص شیر عکس یادگاری گرفتیم. بعد از آن، من و برادرانم بالا رفتیم تا تولد ۹۰ سالگی عمهمان را تبریک بگوییم.
خانواده عمویم ۷ خواهر و برادر و تعداد زیادی نوه و نتیجه دارند. مدت زیادی بود که من و برادرانم اینطور دور هم جمع نشده بودیم. بعد از سالها تلاش برای امرار معاش، حالا همه ما میانسال شدهایم. وقتی دور هم نشستهایم، داستانهای خندهدار زیادی برای تعریف کردن داریم، من و برادرانم تمام بعد از ظهر فقط خندیدیم و حرف زدیم. من در تعطیلات تت با برادر عمویم عکس گرفتم و آن را با این عنوان در فیسبوک منتشر کردم: ۳۰ سال از آخرین باری که با برادرم عکس گرفتم میگذرد.
درست است که فقط در تعطیلات تت میتوانم همه برادران و خواهرانم را ببینم و خاطرات زیبای کودکیام را به یاد بیاورم.
چهارمین روز تت، سالگرد فوت پدرم است. مادرم مسئولیت کامل مراسم یادبود را به من و برادرانم داده است. من پیشنهاد دادم که برای جلوگیری از کسالت، سوپ ماهی درست کنیم. خواهرشوهرم گفت که بلد نیست سوپ ماهی شمالی درست کند. من داوطلب شدم که برای تت سوپ ماهی ترش درست کنم. چیز خاصی نیست، ماهی خوابانده شده در زردچوبه، پودر چاشنی پخته شده با گوجه فرنگی، برنج تخمیر شده، کلم قمری، سپس با شوید و سبزی معطر پاشیده شده است.
به همین سادگی بود، اما تمام خانوادهام از سوپ ماهی که پخته بودم تعریف کردند و 9 امتیاز گرفتند. بنابراین من این فرصت را داشتم که به خودم افتخار کنم که میتوانم غذاهای روستایی را بینقص بپزم.
مادرم گفت که امسال خیلی خوششانس بوده و کلی پول خوششانس از بچهها و نوههاش و کلی هدایای مودبانه گرفته. به این نتیجه رسید که از بچگی تا حالا، در ۷۵ سالگی، این تعطیلات تت رو شاد، کامل و بینقص حس کرده.
من درک میکنم که عید تت همیشه شادترین زمان برای سالمندان و کودکان است زیرا این مناسبتی است که تمام خانواده دور هم جمع میشوند و به سال نو خوشامد میگویند. مهم نیست چقدر سخت و پرمشغله باشیم، برای هر یک از ما، عید تت همیشه خاصترین مناسبت برای ابراز احساساتمان به اعضای خانوادهمان است.
تعطیلات سال نو قمری ۲۰۲۴ گذشته است. مردم ویتنام به سر کار و تحصیل پرمشغله خود بازگشتهاند. با این حال، طعم عید تت هنوز در قلب همه باقی مانده است. لطفا نظرات خود را در مورد تعطیلات تت با ما در میان بگذارید. لطفا مقاله خود را به آدرس ایمیل bandoisong@vietnamnet.vn ارسال کنید یا در انتهای مقاله نظر خود را بنویسید. با احترام! |
با برگشتن به خانه مادریام برای تت، فقط شنیدن یک جمله از تو باعث شد قلبم به طرز عجیبی گرم شود.
ماشین شروع به حرکت کرد، به او که برای خداحافظی دست تکان میداد نگاه میکردم، ناگهان گرمای عجیبی در درونم احساس کردم. همچنین نصیحتش را به یاد آوردم: «سال بعد، بچهها را برای عید تت برگردان، حتی اگر مادربزرگ بمیرد، ما هنوز تو را داریم!»
صاحبخانه پس از تت با بررسی اتاق، صحنهای باورنکردنی را مشاهده کرد.
بعد از تت، آقای دوی با دیدن اینکه مرد جوانی که اتاق را اجاره کرده بود همچنان بدهکار است و برای بررسی نیامده، برای بررسی رفت و شاهد صحنهای باورنکردنی بود.
جوانان والدین خود را برای جشن گرفتن عید تت به شهر دعوت میکنند، برای دیدار با اقوام تماس تصویری برقرار میکنند.
چین - جوانان این کشور که از آداب و رسوم سنتی خسته شدهاند، والدین خود را برای جشن گرفتن عید تت به شهر دعوت میکنند، و از طریق تماس تصویری به دیدار اقوام میروند تا یک عید تت آرام و دلپذیر داشته باشند.
منبع






نظر (0)