Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

شاعر هوآی وو: به نظر من، شعر باید از گوشت و خون آدم، از قلبش سروده شود.

یکی از اشعار معروف در طول جنگ مقاومت علیه ایالات متحده، شعر «وام کو دونگ» اثر شاعر هوآی وو است. این شعر نه تنها به تشویق روحیه قهرمانانه ارتش و مردم در طول جنگ مقاومت کمک کرد، بلکه قدرت گسترش و حرکت برای دهه‌ها را نیز داشت و باعث شد بسیاری از مردم «به طور پیش‌فرض» فرض کنند که شاعر هوآی وو در مورد رودخانه زادگاهش سروده است، اگرچه زادگاه او در منطقه مرکزی، کوانگ نگای، است.

Báo Lâm ĐồngBáo Lâm Đồng19/03/2025


شاعر هوآی وو کتاب‌ها را برای خوانندگان امضا می‌کند

شاعر هوآی وو کتاب‌ها را برای خوانندگان امضا می‌کند

• خاطرات احساسی کنار رودخانه وام کو دونگ

- بسیاری از شاعران و موسیقیدانان درباره رودخانه زادگاهشان نوشته‌اند، اما شاعر هوآی وو به خاطر رودخانه وام کو دونگ شناخته می‌شود، جایی که وقتی برای جنگ مقاومت به آنجا رفت، به آن دلبسته بود؟

- در سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی به ارتش پیوستم. راستش را بخواهید، در آن زمان خاطرات زیادی از زادگاهم نداشتم. چند شعر در مورد کوه‌ها و زادگاهم سروده بودم، اما در مورد رودخانه زادگاهم ننوشته بودم. و با این همه خاطرات که با خون و گوشتم عجین شده بود، رودخانه وام کو دونگ به نمادی در اشعارم تبدیل شد. این نماد آنقدر قوی بود که بسیاری از مردم فکر می‌کردند زادگاه من در غرب است، نه کوانگ نگای، و رودخانه زادگاهم رودخانه وام کو دونگ بود. علاوه بر آهنگ "وام کو دونگ"، آهنگ‌ها و اشعار زیادی هم در مورد این رودخانه سروده‌ام، مانند: "من در ابتدای رودخانه هستم، تو در انتهای رودخانه‌ای"، "زمزمه با رودخانه"، "قدم زدن در عطر کاجوپوت"... بسیاری از مردم هنوز فکر می‌کنند من اهل لانگ آن ، اهل غرب هستم و حتی قبل از ملاقات با من و خواندن شعر یا گوش دادن به آهنگ‌ها، مرا هموطن خود می‌دانند. راستش را بخواهید، برای یک هنرمند خلاق، داشتن چنین همدلی بسیار خوب است. وقتی برای سفرهای کاری به لانگ آن، کان تو، بن تره، دونگ تاپ می‌رفتم، طوری دوستم داشتند که انگار بومی منطقه غرب هستم. این عشق برای من یک همدردی عمیق است، احترامی که از عشق مشترک به یک رودخانه، یک روستا ناشی می‌شود، هرچند بسیاری از غربی‌ها از من به خاطر اینکه رودخانه وام کو را به قلب بسیاری از مردم در سراسر کشور آوردم، تشکر کردند.

- آیا «وام کو دونگ» بهترین شعر شماست؟

- فکر می‌کنم هیچ‌کس به چنین روشی برای مرتب کردن ایده‌هایش فکر نمی‌کند. این شعر از روی یک خاطره نوشته شده است. در سال ۱۹۶۳، درست در زمان جنگ شدید، به ماموریتی به لانگ آن رفتم. هر شب، از رودخانه وام کو دونگ عبور می‌کردیم، کشتی‌های دشمن با سرعت در حال رفت و آمد بودند. عبور از رودخانه بسیار دشوار و خطرناک بود، ما باید منتظر می‌ماندیم تا چراغ‌های سیگنال قبل از جرات عبور از رودخانه چشمک بزنند و از کمین شدن بسیار می‌ترسیدیم. برای هدایت گروه از رودخانه، رابط‌های زن بسیار شجاعی حضور داشتند. آنها از میان سنبل‌های آبی عبور می‌کردند و با قایق‌های پارویی ما را بدون ترس از خطر از رودخانه عبور می‌دادند. آن شب، وقتی ساعت ۱ یا ۲ بامداد از رودخانه عبور کردیم، در کلبه تماشای اردک مردم کنار رودخانه نشستم. و با احساسی قوی، آن شب شعر را نوشتم. روز بعد، شعر را در دو نسخه کپی کردم. یک نسخه برای امنیت در جیبم گذاشته شد و نسخه دیگر ارسال شد. این شعر در روزنامه‌ها و رادیو منتشر شد و در سال ۱۹۶۶ توسط نوازنده‌ای به نام ترونگ کوانگ لوک به موسیقی تبدیل و در رادیو خوانده شد.

مشخص است که وقتی «وام کو دونگ» در آهنگی به همین نام به موسیقی تبدیل شد، می‌توان آن را «تب» دانست، زمانی که از شمال تا جنوب، آهنگ‌هایی درباره رودخانه وام کو طنین‌انداز شد - رودخانه‌ای که با فضای مبارزاتی قهرمانانه اما در عین حال گرم و شاعرانه ارتش و مردم در آن زمان مرتبط بود؟

این همچنین با خاطره دیگری از من مرتبط است. در پایان سال ۱۹۶۶، همچنین در یک سفر کاری به لانگ آن. در آن زمان، اغلب یک رادیو کوچک برای گوش دادن به آن می‌آوردم. آن روز، شب، در حالی که در امتداد رودخانه وام کو قدم می‌زدم، اتفاقاً آواز خواننده تران تو، تویئت نونگ، از گروه کر زنان صدای ویتنام در هانوی را شنیدم که می‌خواند: "آیا در رودخانه سرخ می‌دانی..." و من بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. این یک خاطره فراموش‌نشدنی در طول روزهای کاری من در میدان جنگ جنوبی بود. در آن زمان، چون در منطقه‌ای تحت اشغال دشمن بودم، اگرچه بسیار تحت تأثیر قرار گرفته بودم، اما فقط می‌توانستم رادیو را با صدای متوسط، به اندازه کافی برای گوش دادن، با احساسات و ارتعاشاتی که به سختی قابل کنترل بودند، روشن کنم. اگرچه اشعار خودم را می‌شنیدم، وقتی که به موسیقی تبدیل می‌شدند و توسط خوانندگانی از شمال دور از هانوی خوانده می‌شدند، واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم.

خاطره دیگری هم در مورد این آهنگ وجود دارد که همیشه به یاد خواهم داشت. آن زمانی بود که با نوازنده فان هیون دیو آشنا شدم، او گفت که آهنگ "وام کو دونگ" را هنگام حمل برنج، کار در مزارع در میدان نبرد منطقه ۵، آن هم در برنامه‌ای که از شمال پخش می‌شد، شنیده است. او از رفقایش پرسیده است: "کدام رودخانه اینقدر زیباست؟ کجاست؟" و نوازنده فان هیون دیو وقتی فهمید که این رودخانه از جنوب، از منطقه مقاومت شدید، پر از درد و قهرمانی است، بسیار تحت تأثیر قرار گرفت. نوازنده فان هیون دیو در آن زمان گفت: "من در مورد رودخانه وام کو دونگ خواهم نوشت." و واقعاً هم همینطور بود. سال‌ها بعد، نوازنده فان هیون دیو شعر من "آهنگ آنه او دائو، آهنگ ام کو اوی" را سرود. او گفت که این رودخانه را از آهنگ "وام کو دونگ" که در طول جنگ شنیده بود، دوست دارد.

• داستان‌های عاشقانه، احساسات از ته دل

- عشق در اشعار هوآی وو بسیار زیباست اما اغلب دیرپا، ناتوان از گرد هم آمدن، حامل خاطرات فراوان... آیا این داستان‌های عاشقانه واقعی هستند یا تخیل شاعر؟

- واقعاً، من از روی داستان‌های واقعی نوشتم. «قدم زدن در عطر کاجوپوت» - با ذکر این شعر، هنوز هم تحت تأثیر قرار گرفته‌ام. شعر درباره رابطی به نام لان است که وقتی در روزهای مقاومت شدید مجروح شدم از من مراقبت کرد. وقتی صلح برقرار شد، به دنبال حامی‌ام، رابط گذشته، گشتم، بی‌آنکه بدانم او در طول جنگ مقاومت در باغ کاجوپوت به ضرب گلوله کشته شده است. قبل از اینکه دنبال لان بگردم، رفتم تا دو شیشه عطر بخرم تا به او بدهم. مردم مرا به قبر نشان دادند. جایی که لان دراز کشیده بود، خیلی دلخراش بود، خواهر رابط گذشته، حالا فقط یک تپه خاک بود، برگ‌های کاجوپوت قبر را پوشانده بودند. در آن زمان، من تحت تأثیر قرار گرفتم و زمزمه کردم: لان، زود بیدار شو، صورتت را بشوی، عطر بزن، من از سایگون برایت عطر خریدم...

یا شعر «وداع با غروب» (موسیقیدانی به نام توآن ین آهنگی به همین نام ساخته است) نیز از خاطرات سروده شده است. آن روز، تانک‌های دشمن در دهکده استراتژیک ما را تعقیب می‌کردند. ما مجبور شدیم به خانه‌های همسایه‌ها فرار کنیم و در خانه‌های مردم را صدا بزنیم. همسایه‌ها با ارتش آزادی‌بخش بسیار همدردی کردند و در را برای ما باز کردند تا وارد شویم. بعد از ظهر روز بعد، من رفتم، خانم هان (دختری که در خانه من ماند) یک لباس سفید برایم خرید، یک بیل در دستم، یک روسری چهارخانه که دورم پیچیده شده بود، هان یک کیسه نخل حمل می‌کرد - ما وانمود کردیم که یک زوج هستیم که برای فریب دشمن در مزارع کار می‌کنیم و از میان پست عبور می‌کنیم. قبل از خداحافظی، هان گفت: «بیایید برویم، یادمان باشد که به زودی میهن خود را آزاد کنیم!» اشک‌هایش را دیدم که سرازیر می‌شدند. وقتی دور شدم، به عقب نگاه کردم، هنوز کلاه سفید هان را می‌دیدم که در آفتاب بعد از ظهر که به تدریج به شب تبدیل می‌شد، تکان می‌خورد.

تمام شعرهای من برگرفته از داستان‌های احساسی خودم هستند. برای من، شعر گوشت و خون است، از قلب بیرون آمده، نه رنگ‌آمیزی شده یا تزیین شده. من آنچه را که در قلبم فکر می‌کنم و احساس می‌کنم، می‌نویسم. شعر قبل از هر چیز باید واقعاً از درون به ارتعاش درآید تا احساسات را به خواننده منتقل کند. باید داستانی از قلب، از روح باشد، نه اینکه فقط تصور شود و سپس با کلمات گل‌آلود نوشته شود تا به شعر تبدیل شود.

- برای ساختن شعر خوب چه عناصر دیگری لازم است؟

- من فکر می‌کنم برای نوشتن شعر خوب، علاوه بر موارد فوق، باید خون شعر گفتن هم داشت، یا به عبارت دیگر، باید ذاتی باشد.

- وقتی اولین شعرهایت را می نوشتی، فکر می کردی شاعر معروفی شوی؟

- نه. در آن زمان، هرگز به شاعر شدن فکر نمی‌کردم. در واقع، من نه به خاطر شعر، بلکه صرفاً به این دلیل می‌نوشتم که می‌خواستم داستان‌ها و خاطرات فراموش‌نشدنی را با کلمات و شعر به اشتراک بگذارم. علاوه بر شعر، داستان و خاطرات نیز می‌نوشتم، تا حدودی به دلیل ماهیت کارم و نیازهای ضروری میدان جنگ. برای من، نوشتن شعر صرفاً به این دلیل است که ژانری است که نمی‌توان آن را با ژانر دیگری جایگزین کرد. فقط شعر می‌تواند قلب و احساسات مرا به طور کامل بیان کند. من نه تنها برای سرگرمی، بلکه به دلایل عملی نیز شعر می‌نویسم، زیرا قلب من نیاز به بیان و صحبت دارد.

- شما در کنار شعر، در ایام حضورتان در جبهه جنگ، به عنوان نویسنده مشهور داستان و خاطرات نیز شناخته می شدید؟

- من به دلیل نیاز به ارتباط با میدان نبرد، داستان و خاطرات نوشتم. فقط در مورد خاطرات جنگ، حدود ۵۰ تا ۷۰ مقاله نوشتم. در آن زمان، اخبار ارسالی از جنوب به شمال بسیار مهم بود. خاطرات من در روزنامه‌های نهان دان، تونگ نات و ون نگ منتشر شد. برخی از خاطرات به اسنادی برای کمک به برخی از کادرها تبدیل شدند، مانند خاطرات مربوط به دختران محلی در لونگ آن. به لطف شاهکارهای خاص هر فرد ذکر شده در خاطرات، آنها بعداً اسنادی برای تأیید دستاوردهای خود برای انقلاب داشتند. در مورد داستان‌ها، من حدود هفت یا هشت مجموعه داستان، چه اصلی و چه ترجمه شده، دارم. در میان آنها مجموعه داستان ترجمه شده "گل‌ها در برف - ادبیات چینی" است که در مورد سرنوشت مردم چین با تراژدی‌های زندگی نوشته شده است و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت... با این حال، بسیاری از مردم از هوآی وو به عنوان یک شاعر یاد می‌کنند، زیرا شاید شعر با رسانه‌ها، تلویزیون و نوازندگان ارتباط دارد و به صورت موسیقی در می‌آید و به آهنگ‌هایی تبدیل می‌شود که قدرت تکان دادن قلب مردم را دارند، بنابراین رواج گسترده‌ای دارد.

- آیا شاعر هوآی وو هنوز در سن ۹۰ سالگی می‌نویسد؟

- راستش را بخواهید، می‌دانم که دارم پیر می‌شوم، بنابراین باید استراحت کنم تا نسل جوان بتواند برخیزد. من کسی هستم که ارتباط نزدیکی با نسل جوان دارم. دهه‌ها پیش، هر جا که فرصتی برای افتتاح یک اردوگاه نویسندگی داشتم، یکی برای داوطلبان جوان، اردوگاه‌های نویسندگی نظامی، اردوگاه‌های نویسندگی دانشجویی و غیره افتتاح می‌کردم و مشتاقانه منتظر و امیدوار به نویسندگان جوان بودم. وقتی متوجه شدم که قدرتم محدود شده است و دیگر نمی‌توانم بنویسم، باید موقتاً دست از کار بکشم و نسل جوان برای جایگزینی من برخیزد.

- شاعر، از به اشتراک گذاشتن مطلب متشکرم!

منبع: https://baolamdong.vn/van-hoa-nghe-thuat/202503/nha-tho-hoai-vu-voi-toi-tho-phai-duoc-viet-tu-mau-thit-tu-long-minh-5d85ee1/


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

بازسازی جشنواره نیمه پاییز سلسله لی در ارگ امپراتوری تانگ لانگ
گردشگران غربی از خرید اسباب‌بازی‌های جشنواره نیمه پاییز در خیابان هانگ ما برای هدیه دادن به فرزندان و نوه‌هایشان لذت می‌برند.
خیابان هانگ ما با رنگ‌های اواسط پاییزی درخشان است، جوانان با هیجان بی‌وقفه در حال ورود به آنجا هستند
پیام تاریخی: بلوک‌های چوبی پاگودای وین نگیم - میراث مستند بشریت

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;