یک دانشجوی سال اول دانشگاه معماری دانانگ یک بار در راهروی بیمارستان گریه میکرد و مادرش را در آغوش گرفته بود: «مامان، باید ترک تحصیل کنم، یک کار پیدا کنم و اگر بعداً پول داشتم، دوباره در کنکور شرکت میکنم.»
مادر که تقریباً کاملاً نابینا شده بود، اشک از چشمانش جاری بود و برای فرزندش سوگواری میکرد.
این روزها، فان تی هو آن - دختر یتیمی که پدرش را از دست داده و مادرش در دین بان، استان کوانگ نام ، با سرطان پیشرفته دست و پنجه نرم میکند و بورسیه «حمایت از دانشآموزان برای تحصیل» را دریافت کرده است - با اعتماد به نفس در سالن سخنرانی دانشگاه رویاییاش نشسته است.

سفر آن به دانشگاه پر از امیدهای فراوان بود، اما وقتی نتوانست شهریه دانشگاه را بپردازد، درد و ناامیدی نیز به همراه داشت. با این حال، این سفر زمانی روشنتر شد که آن با برنامه بورسیه «حمایت از دانشآموزان برای تحصیل» روزنامه Tuoi Tre آشنا شد.
نه فقط یک بار، بلکه دو بار، انگار معجزهای رخ داده بود، دختر بیچاره کمک دریافت کرد.

مادر فان تی هو آن، فان تی له، ۵۳ ساله (اهل دین بان، استان کوانگ نام) است. خانم لی در سن ۱۸ سالگی، زادگاه فقیر خود را ترک کرد تا به عنوان خدمتکار خانگی در شهر هوشی مین کار کند. او در یک خانه زندگی میکرد و قرار بود ازدواج کند و متعاقباً از پسر صاحب خانه صاحب فرزند شود.
وقتی آن فقط یک نوزاد بود، پدرش به شدت بیمار شد و درگذشت. خانم لی برای بزرگ کردن فرزندش مجبور بود انواع و اقسام کارها را برای امرار معاش انجام دهد. اما وقتی دخترش ۵ ساله شد و به سرطان مبتلا شد، اوضاع بسیار غمانگیز شد. تمام پولی که او از جمعآوری ضایعات فلزی و شستن ظرفها برای خرید غذا برای فرزندش به دست میآورد، صرف تهیه دارو برای درمان بیماریاش میشد.
وقتی آن شش ساله شد، خانم لی دیگر نتوانست تحمل کند و فرزندش را به شهر دین بان برگرداند تا به سرگردانی خود ادامه دهند. آن به دلیل زندگی در شرایط سخت و محروم، از سوء تغذیه شدید رنج میبرد.

از زمانی که آن مدرسه را در زادگاهش شروع کرد، آن دو اغلب برای درمان سرطان خانم لی به جنوب سفر میکردند. هر وقت حال او کمی بهتر میشد، آن و مادرش به زادگاه قدیمی خود بازمیگشتند و سفر فقر خود را ادامه میدادند.
با وجود شرایط سختش، آن در تحصیلاتش عالی بود. هنگام درخواست دانشگاه، او طراحی گرافیک را در دانشگاه معماری دا نانگ انتخاب کرد و نمرات بالایی کسب کرد تا پذیرفته شود. اما از این نقطه بود که یک مانع واقعاً عظیم، مانند کوهی، پیش روی او و مادر بیچارهاش ظاهر شد. با این حال، معجزه زندگی باعث شد هو آن غرق در شادی، به گریه بیفتد و هرگز تصور نمیکرد که بتواند اینقدر خوش شانس باشد.

از طریق معرفی معلمان و خوانندگان، خبرنگاری از روزنامه Tuoi Tre با آن و مادرش آشنا شد. در اتاقی در طبقه چهارم بیمارستان عمومی منطقهای دین بان، آن معمولاً با ناراحتی کنار مادرش مینشست، مادرش که تقریباً بیناییاش را به طور کامل از دست داده بود.
هو آن گفت وقتی نامه پذیرشش را دریافت کرد و دید که شهریه هر ترم 20 میلیون دونگ است، مادرش تقریباً ناامید شد. او سعی کرد با قرض گرفتن مقداری پول از آشنایان، حتی فقط چند صد هزار دونگ، کورسوی امیدی پیدا کند تا به هزینه تحصیل دخترش کمک کند. اما او اعتبار تلفن همراهش را خالی کرد و هیچ کس به او قرض نداد. همه مردد بودند زیرا نگران کسی بودند که سرطان پیشرفته دارد، بیخانمان است، بیکار است و در مورد اینکه آیا میتواند وام را بازپرداخت کند یا خیر، مطمئن نبودند.
معلمان دبیرستان سابق آن نیز سعی کردند با ارائه دهندگان بورسیه تماس بگیرند. با این حال، نتایج این بورسیهها را نمیتوانستند فوراً اعلام کنند، زیرا دوره ثبت نام به سرعت نزدیک میشد.
آن روز صبح، بعد از روزها تلاش برای همه چیز، هوئه آن به مادرش کمک کرد تا به راهرو برود و بنشیند. دختر بیچاره به شانه مادرش تکیه داد و زد زیر گریه: «مامان، من دیگر به دانشگاه نمیروم.» مادر پیر و بیمارش هرگز در زندگیاش چنین احساس درماندگی نکرده بود. سپس او نیز مانند دخترش به گریه افتاد.
پس از اطلاع از داستان آن و مادرش، Tuoi Tre Online آن را در تهیه درخواست بورسیه «حمایت از دانشآموزان برای تحصیل» راهنمایی کرد. در حالی که منتظر بررسی درخواست بودیم، وضعیت دانشجوی جدید دانشگاه را به تاجر دونگ تای سون - مدیر شرکت بستهبندی نام لانگ، یک نیکوکار بزرگ که سالهاست از بورسیه «حمایت از دانشآموزان برای تحصیل» حمایت میکند - معرفی کردیم.
آن شب، آقای سان با هو آن تماس گرفت. آقای سان از طریق تلفن همچنان با درماندگی آن همدردی میکرد. او فوراً تصمیمی گرفت: « من به جای فقط ۱۲ میلیون دونگ ویتنامی که مانند سایر دانشجویان جدید به شما کمک میکنم، سالانه ۲۰ میلیون دونگ ویتنامی برای تحصیل به شما کمک خواهم کرد !»
حرفهای آقای پسر مثل درختی خشک و پژمرده در بیابان بود که آب خنک و گوارا رویش ریخته شود. آن با صدای بلند «بله» گفت، سپس با عجله از بیمارستان بیرون رفت تا لباسها و مدارکش را آماده کند تا صبح روز بعد برای تکمیل مراحل ثبتنام به دانانگ برود.
صبح روز بعد، آن با وجود اینکه «پول از آقای پسر هنوز به حسابش واریز نشده بود»، به دانشگاه معماری دانانگ رفت.
آن (An) که بیرون دروازه بزرگ مدرسه ایستاده بود، هنوز نگران بود و مطمئن نبود که آیا «عمو پسر» واقعاً کمکی خواهد کرد یا نه. سپس، به طور غیرمنتظرهای، پیامی از «عمو پسر» دریافت کرد که میگفت پول منتقل شده است و باعث شد آن (An) در میان جمعیت از خوشحالی فریاد بزند.
او برای ثبت نام به مدرسه رفت. موجودی حسابش ناگهان به چند صد هزار دونگ کاهش یافت، زیرا بیش از ۱۹ میلیون دونگ قبلاً شهریه پرداخت شده بود. اما دیگر مهم نبود؛ برای «آن»، همین کافی بود.


در مراسم ثبت نام آن روز، آقای نگوین ون دائو (اهل شهر دین بان)، خواننده روزنامه توئی تره ، حضور داشت. او از طریق معلمان آن از وضعیتش مطلع شده بود، اطلاعات را تأیید کرده و او را با بورسیه "حمایت از دانشآموزان برای مدرسه" روزنامه توئی تره آشنا کرده بود. حوالی ظهر، آن با یک کارت پلاستیکی حاوی کد QR، اطلاعات دانشآموز و یک عکس پرتره، به جایی که آقای دائو ایستاده بود، دوید. دانشجوی جدید معماری با افتخار آن را به آقای دائو نشان داد، تقریباً در حالی که اشک میریخت: "من الان یک دانشآموز هستم، عمو! نمیدانم چگونه محبت شما را جبران کنم!"
پشتکار و عطش یادگیری فان تی هو آن – اجرا توسط: تای با دونگ – نها چان – مای هوین – تان وو
پس از دریافت کمک از آقای دونگ تای سون، صبح روز ۲۷ سپتامبر، هوئه آن به مراسم اهدای بورسیه تحصیلی «حمایت از دانشآموزان برای تحصیل» برای دانشآموزان جدید از کوانگ نام و دا نانگ در اقامتگاه پالم گاردن در هوی آن دعوت شد. هوئه آن در حالی که در سالن اجتماعات نشسته بود، نمیدانست که یکی از دو دانشآموز خوششانس جدید است که بورسیه بسیار ویژهای را دریافت میکند که تنها چند ساعت قبل از مراسم توسط یک خیر سخاوتمند به ارزش ۱۵۰ میلیون دونگ ویتنام برای ۵ سال تحصیل (کل دوره) به او اعطا شده است.

خانم له تی کوین نگا (توا تین هو )، عضو باشگاه حمایت از مدرسه کوانگ نام - دا نانگ، عمیقاً تحت تأثیر داستانهای سختی که دانشجویان جدید دانشگاه با آن مواجه بودند قرار گرفت و تصمیم گرفت به دو نفر از افراد معرفی شده توسط برنامه بورسیه، بورسیه تحصیلی برای کل دوره دانشگاه آنها اعطا کند.
وقتی به روی صحنه دعوت شد و این هدیه سخاوتمندانه را دریافت کرد، چشمانش را مالید و اشک ریخت. اشکها بیوقفه جاری بودند تا اینکه در راهرو قدم زد، تعظیم کرد و برای تشکر از هر نیکوکار دست داد.
«نمیدانم چه چیز دیگری بگویم. احساس میکنم همه چیز یک معجزه است. از همه عمهها، عموها و پدربزرگها و مادربزرگها به خاطر مهربانیشان تشکر میکنم.» آن هقهق میکرد. بزرگسالان به آن نزدیک شدند و او را در آغوش گرم گرفتند و کلمات تسلیبخش به زبان آوردند، انگار که میخواستند به دختر بیچاره قدرت بدهند.







نظر (0)