W-banh-xeo-1.JPG.jpg
مغازه پنکیک فروشی خانم دیپ در گوشه یک کوچه کوچک واقع شده است. عکس: ها نگوین

شیرینی فروشی کوچه

ظهر، خانم نگوین تی دیپ (۶۸ ساله) با دیدن مشتریانی که در کوچه‌ای در خیابان هان های نگوین (بخش بین توی، شهر هوشی مین) در یک مغازه کوچک بان شیو توقف کرده بودند، سریع آنها را صدا زد. آقای نگوین ون دیپ (۷۲ ساله) با شنیدن صدای همسرش، پاسخ کوتاهی داد و با عجله بیرون رفت تا اجاق گاز را روشن کند.

اسمش مغازه است، اما در واقع فقط یک کابینت شیشه‌ای کوچک است که روی یک میز استیل ضد زنگ قرار گرفته و چند میز و صندلی پلاستیکی هم جلوی آن است. پشت کابینت شیشه‌ای، یک اجاق هیزمی برای سرخ کردن کیک و انبوهی از چوب خشک به طور مرتب روی هم چیده شده است. همه چیز زیر یک چتر بزرگ درست گوشه کوچه پنهان شده است.

هر وقت مطمئن می‌شد مهمان‌ها می‌آیند، آقای دیپ با دقت هیزم‌ها را روی هم می‌چید و اجاق قدیمی را روشن می‌کرد. خانم دیپ در حالی که منتظر روشن شدن اجاق بود، سبزیجات را آماده می‌کرد و از علاقه‌اش به ظرف پنکیک که دهه‌هاست خانواده‌اش را سرپا نگه داشته، برایش می‌گفت.

خانم دیپ وقتی جوان بود و سرمایه‌ای برای شروع کسب و کار نداشت، ضایعات فلزی را در محله حمل می‌کرد، زیرا این شغل به سرمایه زیادی نیاز نداشت و می‌توانست همان روز درآمد کسب کند. وقتی ۴ فرزند داشت، هنوز برای امرار معاش تلاش می‌کرد، در حالی که آقای دیپ به عنوان راننده دوچرخه کار می‌کرد.

بعدها، وقتی خانم دیپ دیگر توان حمل ضایعات فلزی را نداشت، تصمیم گرفت شغلش را عوض کند. با دیدن یک انبار هیزم در نزدیکی خانه‌اش، به این فکر افتاد که هیزم و تراشه‌های چوب بخرد تا اجاقی برای سرخ کردن بان زئو روشن کند.

او گفت: «بان شیو یک غذای روستایی است که تقریباً همه آن را می‌شناسند. بنابراین، تصمیم گرفتم برنج خوب انتخاب کنم، آرد را آسیاب کنم تا کیک را سرخ کنم و سعی کنم آن را بفروشم. آرد را مخلوط کردم و مواد داخل آن را طبق ایده‌های خودم درست کردم، بدون اینکه کسی به من یاد بدهد یا از دستور پخت کسی پیروی کند.

در روزهای اول، کیک‌ها گاهی می‌شکستند، گاهی می‌سوختند؛ گاهی بی‌مزه و گاهی شور بودند. با این حال، هنوز مشتری داشتم و از آنها بازخورد می‌گرفتم.

از آن پیشنهادها، کم‌کم خودم را وفق دادم، دستور پخت خودم را برای مخلوط کردن آرد و سرخ کردن کیک پیدا کردم و بعد مشتری‌های بیشتری پیدا کردم. وقتی فروش ثابت شد، از شوهرم خواستم شغل سیکلو را رها کند و برای فروش کیک با من برگردد.

در یک چشم به هم زدن، من و همسرم بیش از 30 سال است که با هم بان زئو سرخ می‌کنیم و می‌فروشیم. به لطف این شغل، می‌توانم زندگی‌ام را بگذرانم و 4 فرزندم را بزرگ کنم.

آقای دیپ و همسرش پنکیک‌های سبک غربی می‌فروشند. بیش از 30 سال است که آنها پنکیک‌ها را فقط با استفاده از اجاق هیزمی سرخ می‌کنند، زیرا به گفته خانم دیپ، این کار باعث می‌شود پنکیک‌ها خوشمزه و با طعم سنتی خود اصیل باشند.

خمیر را در یک تابه بزرگ که روی اجاق گاز داغ قرار دارد، می‌ریزند. کیک به رنگ زرد طلایی، بزرگ و گرد است و با میگو، گوشت و جوانه لوبیا پر می‌شود. لبه‌های کیک نازک و ترد است. هنگام خوردن، عطر چرب خمیر با رایحه زردچوبه که در سس ماهی ترش و شیرین و گیاهان معطر با دقت چیده شده، آغشته شده است، در هم می‌آمیزد.

مهمان‌ها توی آشپزخانه هستند.

این زوج هر روز ساعت ۴ صبح بیدار می‌شوند تا میز و صندلی‌ها را بچینند و در انتهای کوچه آشپزی کنند. زن برای خرید گوشت و سبزیجات به بازار می‌رود. مرد در حالی که همسرش مواد اولیه را آماده می‌کند، سبزیجات را می‌چیند. زن آرد از پیش مخلوط شده نمی‌خرد.

او بر اساس تجربه‌اش بهترین برنج را انتخاب می‌کند. صبح زود، برنج را برای مدت زمان مشخصی خیس می‌کند و سپس آن را برای آرد کردن به مغازه می‌برد. او همچنین خمیر پنکیک را خودش طبق دستور مخفی خودش مخلوط و هم می‌زند.

W-banh-xeo-5.JPG.jpg
آقای و خانم دیپ در حال حاضر در یک خانه کوچک زندگی می‌کنند. عکس: ها نگوین

خمیر پنکیک توسط پدربزرگ و مادربزرگم با دقت نگهداری می‌شود و قبل از سرخ کردن، منتظر مشتریان می‌ماند تا برای خوردن بیایند. خانم دیپ می‌گوید: «من پنکیک‌ها را از قبل سرخ نمی‌کنم، چون اگر آنها را به همین شکل رها کنم، طعم خوبی نخواهند داشت، حتی ممکن است خراب شوند و اگر مشتریان تصادفاً آنها را بخورند، اعتبار من از بین می‌رود.»

بنابراین فقط یکی را سرخ می‌کنم و به عنوان نماد در یخچال می‌گذارم. وقتی مهمان‌ها می‌رسند، هیزم‌ها را مرتب می‌کنم، اجاق را روشن می‌کنم و کیک را می‌ریزم. این کار کمی طول می‌کشد، اما تضمین می‌کند که کیک داغ، خوشمزه و با کیفیت خوب باشد.

اخیراً، رستوران مشتریان کمتری داشته است. اکنون، چهار فرزند این زوج خانواده‌های خود را دارند و در بزرگ کردن فرزندان خردسال خود مشکل دارند، بنابراین وقت کمی برای کمک به والدین خود دارند. آنها به جز ملاقات و ارسال مقدار کمی پول برای خانم دیپ و همسرش، نمی‌توانند حمایت زیادی از والدین خود ارائه دهند.

بنابراین، این زوج هنوز به این حرفه پایبند هستند و آن را منبع اصلی درآمد خود می‌دانند. آنها هر روز حدود ۲ کیلوگرم برنج آسیاب می‌کنند. در شلوغ‌ترین روزها، ۴۰ کلوچه می‌فروشند. در روزهای بارانی، از صبح تا عصر می‌نشینند، اما فقط بیش از ۳۰ کلوچه می‌فروشند.

خانم دیپ به طور محرمانه گفت: «فروش الان کم است. ما فقط گاهی اوقات مشتری داریم، اما هنوز هم تمام تلاشمان را می‌کنیم. من به منتظر ماندن برای مشتری عادت دارم، بنابراین همیشه در ورودی کوچه می‌نشینم. آقای دیپ کمردرد دارد و اغلب برای استراحت به داخل مغازه می‌رود.»

وقتی مشتری داریم، او را صدا می‌کنم تا کیک‌ها را سرخ کند و من میز را تمیز می‌کنم. ما فقط روزی ۴۰ کیک سرخ می‌کنیم. اگر زود تمام شوند، زود تمیز می‌کنیم، اگر دیر تمام شوند، دیر تمیز می‌کنیم، دیگر کیک درست نمی‌کنیم. با اینکه خسته‌ایم، هنوز هم دوست داریم کیک بفروشیم چون عاشق کارمان هستیم و می‌توانیم با مشتریان گپ بزنیم.

بعضی‌ها از دوران دانشجویی کیک‌های من را می‌خوردند و حالا که بالای ۳۰ سال سن دارند، هنوز هم برای خوردن آنها برمی‌گردند. بعضی‌ها به خارج از کشور رفته‌اند و وقتی به خانه برگشته‌اند، برگشته‌اند و از کیک‌ها به خاطر خوشمزه بودنشان تعریف کرده‌اند... با شنیدن این حرف‌ها، ما خیلی خوشحال شدیم، تمام خستگی‌مان از بین رفت.»

منبع: https://vietnamnet.vn/quan-banh-xeo-doc-la-cua-vo-chong-cung-ten-khach-muon-an-phai-cho-nhom-bep-2436501.html