Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

۲۰ سال فروش بلیط بخت آزمایی برای بزرگ کردن ۶ فرزند: سپس مادر از مدرسه زندگی «فارغ التحصیل» شد...

خانم له تی لوی، که ۲۰ سال پیش زادگاه فقیر خود در دهکده تان سون، در بخش خان کونگ (کوانگ نگای) را ترک کرد تا برای امرار معاش از طریق فروش بلیط بخت آزمایی به شهر هوشی مین برود، سفر خود را با عرق و اشک «ترسیم» کرده است تا ۶ فرزندش را به بزرگسالانی تحصیل‌کرده تبدیل کند.

Báo Thanh niênBáo Thanh niên22/10/2025

در فضای گرم بعدازظهر کمون خان کونگ ( کوانگ نگای )، از خانه‌ای کوچک در نزدیکی دامنه کوه بی بازدید کردیم، جایی که مادر له تی لوی، ۷۰ ساله، هنوز با پشتکار به چراندن گاو و کشاورزی مشغول است. بیش از ۲۰ سال پیش، او زادگاه فقیر خود را ترک کرد تا برای فروش بلیط بخت‌آزمایی به شهر هوشی مین برود و ۶ فرزند بزرگ کند تا انسان‌های خوبی شوند.

زندگی او گواهی بر قدرت و عشق بی حد و حصر یک مادر است.

حالا، پس از ۲۰ سال کار سخت، او به زادگاهش بازگشته است، هنوز پیراهنی رنگ و رو رفته به تن دارد، جثه‌اش کوچک است اما چشمان مهربانش همیشه با غرور به ۶ فرزندش که همگی شغل‌های ثابتی دارند، می‌درخشد. از این ۶ فرزندش، ۴ نفر مهندس و ۲ نفر فارغ‌التحصیل دانشگاه یا دبیرستان هستند.

خداحافظ مزارع، خداحافظ شهر

از میان جاده‌های کوچک، سرسبز و بتنی روستایی که در دو طرف آن درختکاری شده بود، به خانه خانم له تی لوی در منطقه مسکونی ۶، روستای تان سون (که قبلاً کمون فو کونگ و اکنون کمون خان کونگ، کوانگ نگای بود) رسیدیم. خانه ساده اما دنج و دوست‌داشتنی بود. آقای تران ون هوان، ۴۹ ساله، پسر بزرگ خانم لوی، گفت که مادرش در خانه نیست و در دامنه کوه بی در همان نزدیکی گاو چرانی می‌کند.

 - Ảnh 1.

خانم له تی لوی به روستا بازگشت و به کشاورزی و گله‌داری گاو ادامه داد.

عکس: تان کی

در هفتاد سالگی، چهره‌اش حالتی مهربان و لبخندی ملایم دارد. خانم لوی در حالی که زیر بوته‌ای در دامنه کوه بی نشسته بود، از 20 سال سختی که در شهر هوشی مین برای فروش بلیط بخت‌آزمایی، تا حدی برای بزرگ کردن شش فرزندش و تا حدی برای درمان التهاب کلیه و تنگی کانال نخاعی همسرش در زادگاهش، سرگردان بود، تعریف کرد.

 - Ảnh 2.

خانم لی تی لوی درباره سفر ۲۰ ساله‌اش در فروش بلیط بخت‌آزمایی برای بزرگ کردن فرزندانش صحبت می‌کند.

عکس: تان کی

او گفت: «مزارع برنج کافی برای رشد نداشتند، شوهرم بیمار بود و فرزندانم هنوز در مدرسه بودند. شب‌های زیادی بی‌خوابی کشیدم، فقط می‌توانستم گریه کنم. بعد فکر کردم اگر نروم، فرزندانم مجبور می‌شوند مدرسه را ترک کنند.» سپس یک روز صبح، مادر اشک‌هایش را پاک کرد و زادگاهش را ترک کرد، چند لباس و چند صد هزار دونگ با خود آورد، سوار اتوبوسی به شهر هوشی مین شد و سفر خود را برای امرار معاش آغاز کرد.

او که نه شغل داشت و نه آشنایی، فروش بلیط بخت آزمایی را انتخاب کرد - شغلی که به هیچ سرمایه‌ای نیاز نداشت، فقط به پا و استقامت. از آن به بعد، روزهای آفتاب و بارانش را آغاز کرد و تمام شهر را پیاده پیمود تا هر بلیط را با وعده‌های غذایی و رویاهایی برای فرزندانش عوض کند.

سال‌ها تلاش و کوشش

اولین اتاق اجاره‌ای خانم لوی، گوشه‌ای مخروبه از خانه‌ای در منطقه ۱۱ (قدیمی) بود. او به یاد می‌آورد: «اتاق تنگ و شلوغ بود. من به چند نفر از همشهری‌هایم اجازه دادم پیش من بمانند، هم برای اینکه در اجاره صرفه‌جویی کنم و هم کسی را داشته باشم که با او شریک شوم. هر شب، مثل ماهی دراز می‌کشیدیم، اما خوشحال بودیم چون تنها نبودیم.»

پسر بزرگتر، تران ون هوان، گفت که برادر کوچکترش، تران ون فونگ، قبل از سال ۱۹۹۶ به مدرسه رفت (دانشگاه و سپس به دانشگاه شیلات نها ترانگ، خان هوا منتقل شد). پس از اینکه برادر کوچکترش به مدرسه رفت، آقای هوان به همراه مادرش و ... به شهر هوشی مین رفت. برای تحصیل در کالج صنعتی ۴ اقدام کنید.

«مامان از صبح زود تا آخر شب بلیط بخت‌آزمایی می‌فروخت. حدود ظهر به خانه می‌آمد تا برای من و خواهر و برادرهایم غذا بپزد تا به مدرسه برویم، بعد دوباره بیرون می‌رفت. گاهی اوقات دیر به خانه می‌آمد و خواهر و برادرهایم فقط برنج سرد و سبزیجات آب‌پز می‌خوردند. هر چه مامان می‌خورد، ما هم می‌خوردیم. و در طول این بیست سال، او حتی یک بار هم از خستگی شکایت نکرد.»

 - Ảnh 3.

آقای تران ون هوان درباره ۲۰ سالی صحبت می‌کند که مادرش در شهر هوشی مین بلیط بخت‌آزمایی می‌فروخته است.

عکس: تان کی

در حالی که هوان و برادر کوچکترش تران ون فونگ مشغول تحصیل بودند، برادر کوچکتر تران ون لو همچنان برای تحصیل در دانشگاه تون دوک تانگ به شهر هوشی مین می‌رفت. به این ترتیب، یکی هنوز فارغ‌التحصیل نشده بود و دیگری قبلاً ثبت‌نام کرده بود. ۶ پسر، ۱ نفر در نها ترانگ و ۵ نفر در شهر هوشی مین، همگی با مادرشان زندگی می‌کردند. هر چه مادر می‌خورد، بچه‌ها هم می‌خوردند.

دیگ برنج هر روز بزرگتر و بزرگتر می‌شد، اما غذا کمتر و کمتر می‌شد. آقای هوان با لبخندی غمگین گفت: «گوشت و ماهی فقط برای تزئین بود، اما در واقع فقط سبزیجات و سوپ بود.» اما به لطف پول خردی که مادرشان پس‌انداز می‌کرد، شش برادر کم‌کم به آرزوی درس خواندن خود جامه عمل پوشاندند.

خانم لوی در مسیر امرار معاش، احساسات متناقضی دارد. بعضی‌ها می‌دانند که او برای تأمین هزینه تحصیل ۶ فرزندش بلیط بخت‌آزمایی می‌فروشد، بنابراین برایش بلیط می‌خرند، بعضی دیگر او را مسخره می‌کنند...

در طول آن سال‌ها، او از تحصیل فرزندانش مراقبت می‌کرد و برای درمان بیماری شوهرش به زادگاهش پول می‌فرستاد. وقتی شوهرش به شدت بیمار شد، او به سرعت با اتوبوس به زادگاهش برگشت تا از او مراقبت کند، هزینه داروهایش را بپردازد و سپس برای ادامه زندگی به شهر بازگشت. این زوج مانند گاوچران و دختر بافنده بودند و هر سال فقط چند روز در طول عید تت یکدیگر را می‌دیدند.

او با چشمانی سرخ گفت: «هر بار که برمی‌گشت، فقط می‌گفت: 'لطفاً کمی بیشتر صبر کن، بچه‌ها دارند فارغ‌التحصیل می‌شوند.' با شنیدن این حرف، قدرت بیشتری پیدا کردم.»

۲۰ سال و یک روز «فارغ‌التحصیلی»

در سال ۲۰۱۷، کوچکترین پسر، تران ون تو، از دانشگاه ون لانگ فارغ‌التحصیل شد. آن روز، او با گریه به شوهرش زنگ زد تا این خبر را به او بدهد: «همه چیز تمام شد عزیزم، ما می‌توانیم از همه آنها مراقبت کنیم!»

او گفت آن روز «فارغ‌التحصیل» شد. نه از دانشگاه، بلکه از مدرسه زندگی مادری که ۲۰ سال بلیط بخت‌آزمایی می‌فروخت.

او با خنده گفت: «من خیلی خوشحالم که آنها شغل دارند. فقط به آنها می‌گویم: حتی اگر در کسب و کار موفق شدید، مادرتان را که بلیط بخت‌آزمایی می‌فروخت فراموش نکنید.»

با بازگشت به خانه، او به مزارع بازگشت. اما شادی او کامل نشد، چند سال بعد شوهرش درگذشت.

 - Ảnh 4.

خانه خانم Le Thi Loi در روستای Thanh Son، کمون Khanh Cuong (Quang Ngai)

عکس: تان کی

حالا، هر روز صبح زود، او گاوهایش را به دامنه‌های کوه «بی» می‌برد. کمتر کسی فکر می‌کند که او زمانی سفری طاقت‌فرسا و ۲۰ ساله را در سرزمینی بیگانه داشته است. صدایش پر از رضایت بود: «الان خیلی خوشحالم. با نگاه به بزرگ شدن فرزندانم، اشک‌ها و عرق‌هایم را در کاسه‌های برنجی که می‌خورند می‌بینم. فقط امیدوارم زندگی آبرومندانه‌ای داشته باشند و دیگران را دوست داشته باشند، همین کافی است.»

زندگی مادری که ۲۰ سال بلیط بخت‌آزمایی می‌فروخت و هر پنی را برای بزرگ کردن فرزندانش به منظور تحصیل خرج می‌کرد، داستانی زیبا از عشق مادرانه بی‌کران است. گذشته از همه اینها، چیزی که او "برد" نوعی جایزه بزرگ نبود، بلکه "جایزه" بزرگ زندگی بود: ۶ فرزند که طوری تربیت شده بودند که آدم‌های خوبی باشند.


منبع: https://thanhnien.vn/20-nam-ban-ve-so-nuoi-6-con-an-hoc-roi-me-cung-tot-nghiep-truong-doi-185251021145738759.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

مزارع پلکانی فوق‌العاده زیبا در دره لوک هون
گل‌های «غنی» که هر کدام ۱ میلیون دونگ قیمت دارند، هنوز در ۲۰ اکتبر محبوب هستند.
فیلم‌های ویتنامی و سفر به اسکار
جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول