Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

سلام عشق، برگ‌ها آرام آرام جوانه‌ها را پرورش می‌دهند

یک صبح زود پاییزی، بی‌سروصدا شهر مجلل را با زخم‌های عاطفی فراوان ترک کردم و با اتوبوس به زادگاهم برگشتم، جایی که خاطراتم فراموش شده بودند.

Báo Đồng NaiBáo Đồng Nai01/08/2025

هنوز شکل درخت بانیان را که کنار برکه قدیمی، رو به رودخانه گل‌آلود لا نگا - دنیای کودکی‌ام - ایستاده بود، به یاد دارم. درخت بانیان نه بلند بود، نه انبوه و سایه‌دار مانند درختان قدیمی، اما ظاهری عجیب و آرام داشت.

او یک بار گفت که وقتی جوان بود، دختری بود که در حومه کوانگ تری کلاه‌های مخروطی می‌دوخت. او عاشق یک سرباز شد. آنها زیر سقف یک بازار کوچک، در روزهایی که هنوز بمب‌ها متوقف نشده بودند، با هم آشنا شدند. آنها در حاشیه جنگل، جایی که یک نهر و یک درخت انجیر هندی برای محافظت از آنها وجود داشت، قرار ملاقات گذاشتند. و عشق در سکوت شکوفا شد و دانه‌های پنهان شده در زمین را پرورش داد. اما سپس جنگ به هیچ کس رحم نکرد، او و واحدش به جنوب رفتند، او با جنینی در شکمش و آرزویی که هیچ کس با او شریک نبود، ماند.

او از ترس اینکه خانواده‌اش او را پیدا کنند، بی‌سروصدا به سمت جنوب رفت و نامه‌ای از خود به جا گذاشت. او یک بخش متروکه از رودخانه را برای پرورش باغ، درست کردن کلاه‌های مخروطی و انتظار برای روز ملاقات با او انتخاب کرد. پس از اینکه فهمید که او در نبرد شوان لوک کشته شده است، بی‌سروصدا درختان نخل بیشتری کاشت، گویی به خودش می‌گفت که به تدریج انتظاراتش را کنار بگذارد.

کار درست کردن کلاه‌های مخروطی روز به روز سخت‌تر می‌شود، باغ‌های نخل در حال تنک شدن هستند و جای خود را به انواع دیگر درختان می‌دهند. من در میان برگ‌های نخل، صدای امواج، سبزی درختان میوه و عشق به طبیعت تازه بزرگ شدم...

روزی که به دنبال شوهرم به شهر برگشتم، برگ‌هایی که از کنار رودخانه آویزان بودند، با صدای بلندتری خش‌خش می‌کردند، مثل عشق، مثل دلبستگی و مثل وداع.

روزی که برای سوگواری او برگشتم، برای اولین بار شکوفه زدن گل‌ها را دیدم. گل‌ها بلند، سفید عاجی بودند و عطر ملایمی مانند زندگی فداکارانه‌اش می‌پراکندند. گل‌ها مانند وداعی مغرورانه و فداکارانه شکوفا شدند، یک بار شکوفا شدند تا آسمان را غرق در رنگ کنند. مانند زندگی خودش، با تمام وجودش عشق ورزید و سپس بی‌صدا وارد ابدیت شد تا دوباره با او متحد شود...

بعد از سال‌ها پرسه زدن در شهر شلوغ، بعد از شکست‌های فراوان عشقی، در محاصره شایعات آزاردهنده، برگشتم - مثل یک بازنده که دنبال ریشه‌های فراموش‌شده‌اش می‌گردد. درخت انجیر هندی کنار رودخانه دیگر آنجا نیست، اما درختان انجیر هندی جوان، سبز و شاداب شده‌اند و همه جا را پوشانده‌اند، مثل کلاه‌های مخروطی که مادربزرگم برای خشک شدن در آفتاب گذاشته بود. معلوم شد که بعد از شکوفه دادن و میوه دادن، باد دانه‌های انجیر هندی را وزیده و آنها را در زمین کاشته است. معلوم شد که زندگی همیشه در حال حرکت و تغییر غیرقابل پیش‌بینی است. شاید در شغل فعلی‌ام، دیگر مناسب نباشم، اما چه کسی می‌داند، شغل بهتر دیگری نصیبم خواهد شد. همین امر در مورد ازدواج نیز صدق می‌کند، اجبار به ازدواج لزوماً خوشبختی به همراه نخواهد داشت.

زندگی کن، خودت را وقف کن، مثل درخت انجیر، مثل او، پایان چیزهای قدیمی را بپذیر تا چیزهای جدید را از نو بسازی...

غاز قرمز

منبع: https://baodongnai.com.vn/dong-nai-cuoi-tuan/202507/chao-nhe-yeu-thuong-la-buong-lang-le-uom-mam-68f1f5a/


برچسب: روستای لو

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

مزارع پلکانی فوق‌العاده زیبا در دره لوک هون
گل‌های «غنی» که هر کدام ۱ میلیون دونگ قیمت دارند، هنوز در ۲۰ اکتبر محبوب هستند.
فیلم‌های ویتنامی و سفر به اسکار
جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول