Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

هزاران کیلومتر سفر کردم و برای تجدید دیدار کلاسی به زادگاهم برگشتم، با شنیدن یک جمله از رئیس کلاس، فوراً با اتوبوس به شهر برگشتم و از تمام گروه‌های چت بیرون آمدم.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội14/03/2025

در جلسه تجدید دیدار کلاس چه گذشت؟


*در زیر، مطلبی که آقای ترونگ در پلتفرم توتیائو به اشتراک گذاشته است، آمده است:

من لحظه شماری می کردم تا پس از سال ها دوری به وطنم برگردم. ۵۰۰۰ کیلومتر مسافت کمی نیست، اما همچنان با اشتیاق چمدان هایم را بستم و راهی شدم، قلبم مملو از انتظار برای دیدار دوستان قدیمی و خاطرات شیرین دوران جوانی ام بود.

از زمان فارغ‌التحصیلی، زندگی مرا با جریان امرار معاش، کار و مسئولیت‌ها غرق کرده و فرصت‌های کمی برای بازگشت برایم باقی گذاشته است. اما این بار، وقتی شنیدم که مدیر کلاس در حال سازماندهی یک گردهمایی کلاسی است، تصمیم گرفتم همه چیز را کنار بگذارم تا در آن شرکت کنم. صرفاً به این دلیل که می‌خواستم خاطراتی را که خفته بودند، پیدا کنم، می‌خواستم چهره‌هایی را ببینم که سال‌ها پیش با هم زیر سقف مدرسه پرسه می‌زدند.

من یک گردهمایی کلاسی پر از خنده، داستان‌های گذشته و خاطرات زیبا را تصور می‌کردم. من دوستانی را تصور می‌کردم که با هم دست می‌دهند و داستان‌هایی از زندگی فعلی‌شان را به اشتراک می‌گذارند. اما واقعیت، سطل آب سردی بود که مستقیماً روی قلبم ریخته شد.

به محض اینکه وارد مهمانی شدم، مدیر کلاس به من نگاه کرد، با صدای بلند خندید و چیزی گفت که هرگز نمی‌توانم فراموش کنم:

«آقای چوانگ الان پولداره، حتماً داره از همه کلاس با این غذا پذیرایی می‌کنه، درسته؟»

فکر کردم شوخی است، اما وقتی به اطراف نگاه کردم، متوجه شدم دوستان قدیمی‌ام هم دارند می‌خندند، بعضی‌ها سرشان را به نشانه‌ی تایید تکان می‌دهند، بعضی‌ها حتی روی شانه‌ام می‌زنند و می‌گویند: «رفیق، انصاف داشته باش! این را به عنوان سوغاتی در نظر بگیر!».

Đi hàng ngàn km về quê dự họp lớp, nghe 1 câu từ lớp trưởng mà tôi lập tức bắt xe về thành phố, rời khỏi mọi nhóm chat - Ảnh 2.

عکس تصویرسازی

مات و مبهوت شده بودم. احساس فقدان قلبم را پر کرده بود. من با آرزوی مرور خاطرات، یافتن دوستی‌های قدیمی، به اینجا آمده بودم، نه اینکه به کسی تبدیل شوم که از او سوءاستفاده شده است. اما نگاه‌ها و برخوردهای همه باعث شد بفهمم که برای آنها، من دیگر یک دوست نیستم، بلکه فقط یک "خودپرداز سیار" هستم.

در طول مهمانی، تنها صحبتی که داشتم در مورد کار، درآمد و دارایی‌هایم بود. هیچ‌کس از من نپرسید که اوضاعم چطور است یا اینکه آیا مشکلی دارم یا نه. آنها فقط روی این موضوع تمرکز کردند که چقدر پول درمی‌آورم، چه ماشینی سوار می‌شوم و خانه‌ام چگونه است. مکالمات شاد گذشته جای خود را به مقایسه‌ها و نگاه‌های موشکافانه داده بود.

اوج ماجرا جایی بود که یکی از همکلاسی‌ها بلند شد، لیوان آبجویش را بالا برد و گفت: «چونگ، هر از گاهی به اینجا برگرد، امروز سخاوتمند باش و برای تفریح ​​ما را به یک نوشیدنی مهمان کن!»

تمام حضار در میز کف زدند. لبخند کمرنگی زدم، لیوانم را روی میز گذاشتم، دیگر چیزی نگفتم، بلند شدم و مهمانی را ترک کردم. هیچ‌کس جلویم را نگرفت. هیچ‌کس از من نپرسید به چه فکر می‌کنم. شاید از نظر آنها، من کسی بودم که «روحیه تیمی نداشتم» چون برای اثبات خودم پول خرج نکرده بودم.

وقتی از رستوران بیرون آمدم، احساس تنهایی مرا فرا گرفت. متوجه شدم که اگرچه زمانی روابط زیبایی وجود داشت، اما زمان می‌توانست آنها را تغییر دهد. مردم دیگر با صداقت دور هم جمع نمی‌شدند، بلکه با حساب و کتاب و منافع شخصی به هم نزدیک می‌شدند. از پولی که باید برای آن غذا می‌پرداختم پشیمان نبودم، اما از دوستی‌ای که زمانی فکر می‌کردم صادقانه است، پشیمان بودم.

در آن لحظه، تصمیم گرفتم گروه کلاس را حذف کنم و ارتباط با دوستان قدیمی‌ام را قطع کنم. دیگر نمی‌خواستم در هیچ گردهمایی کلاسی شرکت کنم. چون نمی‌خواستم وسیله‌ای برای سوءاستفاده دیگران باشم.

Đi hàng ngàn km về quê dự họp lớp, nghe 1 câu từ lớp trưởng mà tôi lập tức bắt xe về thành phố, rời khỏi mọi nhóm chat - Ảnh 4.

عکس تصویرسازی

این داستان به من کمک می‌کند تا یک درس مهم را درک کنم: پول می‌تواند به شما در داشتن روابط زیاد کمک کند، اما همه روابط ارزش حفظ کردن ندارند. ارزش یک دوستی به میزان پولی که می‌توانید خرج کنید نیست، بلکه به صداقت و درک متقابل است. کسانی را که به خاطر شما به سراغتان می‌آیند، گرامی بدارید، نه به خاطر کیف پولتان.

از این به بعد، فقط روابط ارزشمندم را حفظ خواهم کرد، افرادی که واقعاً دوستم دارند و به من احترام می‌گذارند. من تصمیم می‌گیرم چیزهای قدیمی را رها کنم تا قلبم در سفر پیش رو سبک‌تر شود.

ماه



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/di-hang-ngan-km-ve-que-du-hop-lop-nghe-1-cau-tu-lop-truong-ma-toi-lap-tuc-bat-xe-ve-thanh-pho-roi-khoi-moi-nhom-chat-172250311192153431.htm

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

تماشای طلوع خورشید در جزیره کو تو
سرگردان در میان ابرهای دالات
مزارع نیزار شکوفا در دا نانگ، مردم محلی و گردشگران را به خود جذب می‌کند.
«سا پا از سرزمین تان» در مه فرو رفته است

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول