
از حالا به بعد، میتوانم تا آخر عمرم به خودم افتخار کنم.
- تو کوین چه احساسی داشت از اینکه یکی از هنرمندانی بود که برای شرکت در رژه بزرگداشت A80 انتخاب شده بود؟
از اینکه به عنوان نماینده بخش فرهنگ و ورزش در این رژه انتخاب شدهام، احساس غرور، هیجان و افتخار میکنم. تئاتر جوانان ۱۲ هنرمند در تمرینها شرکت دارد و آنها تمام تلاش خود را کردهاند تا برنامههای خود را به بهترین شکل ممکن تنظیم کنند.
شاید تصور شود که رژه رفتن در صفوف منظم ساده است و از خود بپرسید که چرا به این همه آموزش نیاز دارد، اما وادار کردن ۲۰۰ نفر، با قدهای بین ۱.۵ تا ۱.۹ متر، به رژه رفتن در صفوف کامل، با گامهای صحیح و هماهنگ، کار آسانی نیست، به خصوص با توجه به اینکه گروه فرهنگ و ورزش متنوعترین ظاهر فیزیکی را دارد. حتی اطمینان از اینکه هر صف کاملاً در یک راستا قرار گرفته باشد نیز دشوار است زیرا به عناوین و دستاوردها مربوط میشود و باعث سردردهای قابل توجهی برای مسئولان گروه میشود. تازه، طیف سنی گسترده هنرمندان گروه فرهنگ و ورزش هم جای خود دارد.
برای همکاری و تلاش برای موفقیت، پس از چند جلسه تمرینی اول، همه به اهمیت تمرین پی بردند. همه مشتاق بودند و هر جلسه تمرینی لذتبخش بود، هرچند هوا در این دوره غیرقابل پیشبینی بود، با آفتاب و باران زیاد.
تئاتر جوانان همچنین مجبور بود هنرمندان مسنتری مانند خانم لی خان، لان هونگ، نگوک بیچ... را تشویق کند تا از سلامت خود مراقبت کنند. در ابتدا، ما همچنین میخواستیم به هنرمند دوک خوئه بپیوندیم، اما پس از چند تمرین، متأسفانه او به دلایل سلامتی نتوانست شرکت کند. در عوض، ما توانستیم چهرههای جوانتری را به کار بگیریم؛ آنها ممکن است هنوز در تلویزیون مشهور نباشند، اما دستاوردهای آنها شایسته پیوستن به این جمع است.

پس از یک دوره آموزش سخت، به عنوان رئیس بلوک فرهنگ و ورزش انتخاب شدم و افتخار داشتم که بنر بلوک را در دست داشته باشم. این باعث افتخار من شد و همانطور که جوانان این روزها میگویند، میتوانستم تا آخر عمرم به آن افتخار کنم (میخندد). شایان ذکر است که این سمت توسط خود رفقای نظامی تعیین شده بود و وقتی انتخاب شدم، اعضای ارشد بلوک بسیار از من حمایت کردند.
- ثو کوین در تمرینات رویداد A80 شرکت کرد، زمانی که فرزندش هنوز خیلی کوچک بود، و همچنین در طول فصل انتقالی در هانوی با باران و آفتاب غیرقابل پیشبینی. او چگونه توانست سلامتی خود را حفظ کند؟
به شوخی به همه گفتم که رفیق تو کوین هدفش را کاهش ۲ کیلوگرم از طریق ورزش قرار داده، اما تا الان هیچ وزنی کم نکرده است (میخندد) . شوخی کردم، اما الان وقت کاهش وزن نیست، چون اگر به اندازه کافی غذای مقوی نخورم و وعدههای غذایی منظم نداشته باشم، انرژی لازم برای ورزش کردن را نخواهم داشت. باید مراقب سلامتیام باشم چون شرکت در چنین رژهای آسان نیست. اگر در مورد سلامتیام بیتوجه باشم و نتوانم این ماموریت را انجام دهم، احساس گناه زیادی خواهم کرد.
قبل از شرکت، پدر و مادرم به من گفتند: «خیلی خستهکننده خواهد بود! جینسینگ بیاور و مطمئن شو که خوب غذا میخوری.» بنابراین من همه چیز را آماده کردم. با این حال، گاهی اوقات نمیتوانستم از احساس خستگی اجتناب کنم. من ذاتاً از شلوغی میترسم و هر بار که در با دین تمرین میکردیم، گروهها به هم فشرده بودند و جمعیت تماشاچیان باعث میشد احساس خفگی کنم. گاهی اوقات، مجبور میشدم از مردم خانههای اطراف درخواست سرپناهی برای استراحت کنم. خوشبختانه، مردم محلی بسیار مفید بودند و غذا، نوشیدنی و پنکه فراهم میکردند.

![]() | ![]() |

به نظرم مامان تو لباس نظامی از همه قشنگتره.
- بعد از اینکه عکسهایی از خودتان و مادرتان در لباس نظامی به اشتراک گذاشتید، خیلیها تازه فهمیدند که او سرباز است. او تا الان چند سال است که در ارتش خدمت میکند؟
مادرم در سال ۱۹۶۱ متولد شد و در حال حاضر سرهنگ دوم ارتش است. او ۲۵ سال عضو حزب بوده و ۳۳ سال در ارتش خدمت کرده است. من همیشه میخواستم مجموعهای از عکسهای او را با لباس نظامی به او هدیه دهم، زیرا فکر میکنم در آن لباس بسیار زیبا به نظر میرسد. مادرم فوقالعاده میهنپرست، یک عضو نمونه حزب است و هنوز هم در انجمن جانبازان در بخش خود فعال است. احساس میکنم که او عشق به کشورم را در من القا کرد، چه از زمانی که مرا باردار بود و چه از طریق تجربیات زندگی. این عشق هر روز در من نفوذ میکند.
اخیراً، طراح دانگ نگوین با یک عکاس در پروژهای با عنوان «عاشق آئو دای، عاشق کشور» برای بزرگداشت ۱۸۰مین سالگرد A80 همکاری کرد، بنابراین من به او پیام دادم تا بپرسم آیا خانوادهام میتوانند در این پروژه شرکت کنند یا خیر.
با اطمینان میتوانم بگویم که یک میهنپرست تمامعیار هستم و آرزویم را برای خلق یک مجموعه عکس با سه نسل، از جمله مادرم - که یک سرباز است - و دخترم، ابراز میکنم.
عکاسی صبح روز ۲۵ آگوست، در حالی که باران سیلآسا میبارید، انجام شد. ما مجبور بودیم خیلی سریع کار کنیم و از هر دقیقهای که باران فروکش میکرد، برای عکاسی استفاده کنیم. عکسهای مادرم به عنوان یک سرباز در ارگ امپراتوری کمتر از یک ساعت طول کشید. فکر نمیکردم عکسها اینقدر زیبا شوند. شاید به این دلیل بود که همه در آن زمان احساسات و روحیه میهنپرستی و غرور یکسانی داشتند.
وقتی از مادرم دعوت کردم تا در این عکاسی شرکت کند، او بسیار هیجانزده و مضطرب بود و با اشتیاق چندین روز لباس فرم خود را آماده میکرد. حتی خوشحالکنندهتر و دلگرمکنندهتر این بود که دخترم، تم، در طول عکاسی بسیار همکاری کرد.

![]() | ![]() |

عکس: ارائه شده توسط مصاحبهشونده

منبع: https://vietnamnet.vn/dien-vien-thu-quynh-lan-dau-chia-se-ve-me-ruot-la-thuong-ta-quan-doi-2436552.html










نظر (0)