Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

از هر درس ادبیات راضی هستم

(DN) - خوشبختی - دو کلمه ساده اما با لایه‌های معنایی بسیار. بعضی افراد خوشبختی را در چیزهای بزرگ می‌یابند، بعضی دیگر آن را در لحظات کوچک و روزمره. در مورد من، خوشبختی از تدریس در کلاس و دیدن دانشجویانی که به ادبیات علاقه دارند - موضوعی که بسیاری از آنها قبلاً فکر می‌کردند دشوار و کسل‌کننده است - ناشی می‌شود.

Báo Đồng NaiBáo Đồng Nai15/10/2025

وقتی برای اولین بار کارم را شروع کردم، از خیلی‌ها شنیدم که می‌گفتند: «دانش‌آموزان امروزی دیگر دوست ندارند ادبیات بخوانند. آنها فقط دوست دارند ریاضی و انگلیسی بخوانند.» درک این حرف سخت نیست، اما هنوز هم باعث تعجب من می‌شود. آیا ممکن است در زندگی پرمشغله امروزی، مردم فراموش کنند که ادبیات ضربان قلب، صدای احساسات، جایی است که روح انسان در آن روشن می‌شود و رشد می‌کند؟ و من به خودم قول می‌دهم: با عشق به حرفه، عشق به ادبیات و فداکاری، به دانش‌آموزان کمک خواهم کرد تا دوباره آن ارتعاش را پیدا کنند.

در روزهای اول، با چشمان بی‌تفاوت زیادی در کلاس مواجه می‌شدم که با حواس‌پرتی ابرهای سرگردان بیرون پنجره را تماشا می‌کردند. سخت‌ترین کار، تکالیف بود، بسیاری از انشاهای دانش‌آموزان دقیقاً یکسان بودند. یادم می‌آید وقتی به مدرسه می‌رفتم، هیچ نمونه انشایی برای بررسی وجود نداشت، زیرا در آن زمان کتاب درسی وجود نداشت، مدرسه به کل کلاس 5 مجموعه کتاب درسی می‌داد و آنها باید به نوبت به آنها نگاه می‌کردند. اکنون، دانش‌آموزان نمونه انشاهای زیادی برای بررسی و کپی کردن دارند. وقتی نمره 2 می‌گرفتند، بسیاری از دانش‌آموزان اعتراض می‌کردند: "معلم، انشای کدام دوست شبیه انشای من است؟". من با آرامش توضیح می‌دادم: "شما بچه‌ها شبیه انشای نمونه هستید" و باعث خنده کل کلاس می‌شدم. به آرامی یادآوری می‌کردم: "من به شما نمره 2 می‌دهم چون کپی کرده‌اید. از این به بعد، یادتان باشد انشاهای خودتان را بنویسید، خوب یا بد، من به شما نمره بالایی می‌دهم. ادبیات به صداقت نیاز دارد، با احساسات خودتان از قلب و روحتان بنویسید."

از آن زمان، ادبیات را به شیوه‌ای متفاوت تدریس کرده‌ام. نمی‌خواهم دانش‌آموزان فقط یادداشت‌هایی را که به آنها می‌دهم حفظ کنند یا تحلیل‌های نمونه‌ای ارائه دهند. من اغلب داستان‌های کوچکی را در پشت هر اثر برایشان تعریف می‌کنم - داستان‌هایی درباره یک نویسنده، یک زندگی، یک احساس... از طریق این داستان‌ها، به دانش‌آموزان اجازه می‌دهم احساسات خود را حس کنند، بفهمند و افکار خود را بیان کنند. درس‌ها به تدریج پر جنب و جوش‌تر می‌شوند، با خنده‌ای آمیخته با بحث. برخی از دانش‌آموزانی که قبلاً در تمام طول دوره ساکت بودند، اکنون دست خود را برای صحبت بالا می‌برند. برخی از دانش‌آموزانی که قبلاً از نوشتن می‌ترسیدند، اکنون در پایان دوره به سراغ معلم می‌روند تا نوشته‌های خود را برای اصلاح برای او ارسال کنند. و از آن زمان، تقریباً در پایان هر دوره، چند دانش‌آموز از او می‌خواهند که نوشته‌هایشان را اصلاح کند و من از این بابت خوشحال و راضی هستم.

نه تنها در کلاس درس یاد می‌گیرم، بلکه روش تجربی را برای دانش‌آموزان نیز به کار می‌گیرم. به یاد دارم یک سال، مدرسه نزدیک مزارع برنج رسیده بود، دانش‌آموزان را برای مشاهده به آنجا بردم، هنگام یادگیری انشای توصیفی. دانش‌آموزان بسیار خوشحال، هیجان‌زده و پرشور بودند، گویی چیزی زیبا را در مزارع برنج رسیده و طلایی روشن لمس می‌کنند. می‌خواهم آنها درک کنند که زیبایی میهن و کشور فقط از طریق تصاویر یا مقاله‌ها، اشعار، آهنگ‌های محلی... نیست، بلکه در اطراف ما وجود دارد - در هر قطره عرق، هر خنده، هر ریتم زندگی. من جسورانه به دانش‌آموزان اجازه می‌دهم نقاط دیدنی و تاریخی منطقه قدیمی بین فوک مانند: کوه با را، آبشار شماره ۴... را تجربه کنند تا بتوانند مقاله‌ای در مورد نقاط دیدنی محلی بنویسند.

سفرها پر از هیجان، شادی و عشق بین معلمان و دانش‌آموزان و دوستان نزدیک‌تر شد. حس کردن زیبایی طبیعت با چشم و گوششان به دانش‌آموزان کمک کرد تا میهن خود را بیشتر دوست داشته باشند و نوشته‌هایشان پر از احساسات بود. در این لحظات بود که دوباره قلبم گرم شد. فهمیدم که شادی یک معلم از تعریف و تمجیدها ناشی نمی‌شود، بلکه از تغییرات در دانش‌آموزان ناشی می‌شود - از چشمانی که از عشق می‌درخشند، از قلب‌هایی که از زیبایی، خوبی و حقیقت زندگی متأثر می‌شوند. وقتی با یکی از دانش‌آموزان سابقم آشنا شدم، به او گفتم: «به لطف شما، من ادبیات را بیشتر دوست دارم، می‌دانم که تحصیل در رشته ادبیات، یادگیری نحوه زندگی کردن، یادگیری نحوه عشق ورزیدن است و برخلاف برنامه اولیه‌ام، به شرکت در آزمون اصلی ادبیات روی آوردم.» این جمله چنان مرا تحت تأثیر قرار داد که زبانم بند آمد و قلبم پر از شادی شد. زیرا می‌دانم که سهم کوچکی در پرورش عشق به ادبیات و زیبایی در دانش‌آموزان داشته‌ام.

سپس مواقعی بود که خبر برنده شدن دانش‌آموزانم در مسابقات ادبیات استانی را دریافت می‌کردم. با اینکه هرگز برای مسابقات ادبیات آماده نشده بودم، همه آنها پیامک می‌فرستادند و تماس می‌گرفتند و می‌گفتند: «به لطف تشویق شما، من با اطمینان در امتحان شرکت می‌کنم.» آنقدر خوشحال بودم که انگار هدیه‌ای گرانبها بود. می‌دانستم کاری را انجام داده‌ام که هر معلمی آرزویش را دارد: کاشتن بذر عشق در قلب بچه‌ها.

خوشبختی برای من - گاهی اوقات چیز بزرگی نیست، بلکه فقط دیدن بزرگ شدن دانش‌آموزان است، دیدن اینکه می‌دانند چگونه مهربانانه زندگی کنند، چگونه عشق بورزند، چگونه تحت تأثیر زیبایی زندگی قرار گیرند. خوشبختی یعنی اواخر عصر بعد از تدریس، وقت بگذارم و هر صفحه‌ای را که دانش‌آموزانم نوشته‌اند بخوانم و در آنها نگاهی اجمالی به تصویر خودم بیندازم - کسی که کلمات را با ایمان و عشق به حرفه، عشق به ادبیات، می‌پاشد.

من در هر درس ادبیات، شادی خودم را پیدا می‌کنم، شادی وقتی که در میان روح‌های جوان زندگی می‌کنم، وقتی که شور و شوقم شعله‌ور می‌شود، وقتی می‌بینم دانش‌آموزانم زیبایی را دوست دارند، این زندگی را دوست دارند همانطور که من عاشق تدریس هستم، عاشق ادبیات هستند. آن شادی ساده اما عمیق، آرام اما پایدار است، مانند شعله کوچکی که هنوز در قلب کسی که کلمات را می‌کارد، می‌سوزد.

نگوک دونگ

منبع: https://baodongnai.com.vn/van-hoa/chao-nhe-yeu-thuong/202510/hanh-phuc-voi-tung-tiet-day-van-8a7208f/


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند
در فصل «شکار» نیزار در بین لیو
در میان جنگل حرا کان جیو
ماهیگیران کوانگ نگای پس از صید میگو، روزانه میلیون‌ها دونگ به جیب می‌زنند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

کام لانگ وونگ - طعم پاییز در هانوی

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول