خانوادههایی که سه نسل (پدربزرگ و مادربزرگ، والدین و فرزندان) در آنها زندگی میکنند، به طور فزایندهای شکاف فزایندهای را تجربه میکنند. در یک خانواده، پدربزرگ و مادربزرگ ممکن است جداگانه غذا بپزند، در حالی که والدین با فرزندانشان در رستورانها غذا میخورند.
در طول تعطیلات و جشنوارهها، بسیاری از خانوادهها وقت خود را با هم میگذرانند، به گشت و گذار میروند و خوش میگذرانند - عکس: HAI QUYNH
خانم ان. وی. تی (۶۵ ساله، ساکن منطقه بین تان، شهر هوشی مین) با وجود اینکه بیش از دو سال است با فرزندان و نوههایش زندگی میکند، مجبور بوده جداگانه غذا بخورد.
اگرچه ما با هم زندگی میکنیم، اما به ندرت پیش میآید که با فرزندان و نوههایمان صحبت کنیم.
خانم ت. دو پسر دارد، اما با کوچکترین پسر زندگی میکند زیرا به نظر او، «پسر کوچکتر شخصیت خوشایندی دارد.» از آنجایی که کوچکترین پسر در حال آماده شدن برای ازدواج بود، او خانهای را که در آن زندگی میکردند تخریب کرد و خانهای جدید مطابق میل او طراحی و ساخته شد.
همسر پسر کوچک، اولین و دومین فرزندشان را به سرعت و پشت سر هم به دنیا آورد. در این مدت، آقای و خانم ت مشغول آشپزی و مراقبت از نوهها بودند. با بزرگتر شدن نوهها، زندگی در خانواده به طور قابل توجهی تغییر کرد.
یک روز خوب، پسر کوچکتر و همسرش به پدربزرگ و مادربزرگشان اطلاع دادند که بچهها حالا جلسات تدریس خصوصی عصرانه زیادی دارند. از آنجایی که پدربزرگ و مادربزرگ از انتظار برای شام خسته شده بودند، این زوج تصمیم گرفتند بچهها را برای شام به رستوران ببرند و سپس برای راحتی، آنها را به جلسات تدریس خصوصیشان ببرند.
اگرچه خانم ت. به آنها گفته بود روزهایی که بچهها زودتر به خانه میآیند و نوهها کلاسهای اضافی ندارند، او برای همه آنها شام درست میکند، اما پسر کوچکش و همسرش همچنان اصرار داشتند که «ما برای راحتی در رستورانها غذا میخوریم.» بنابراین، از آن به بعد، آقای و خانم ت. مجبور بودند جداگانه غذا بخورند. گاهی اوقات، آخر هفتهها، تمام خانواده با حضور همه اعضا، یک وعده غذایی «تجدید دیدار» میخوردند.
اگرچه او با فرزندان و نوههایش زندگی میکند، اما خانم ت. زمان کمتری را با آنها میگذراند. هر روز صبح حدود ساعت ۷، فرزندان و نوههایش قبل از رفتن به محل کار یا مدرسه، برای احوالپرسی کوتاه به طبقه پایین میآیند. روزهایی که قبل از ساعت ۹ شب برمیگردند، با پدربزرگ و مادربزرگشان خداحافظی میکنند و سپس به اتاقهایشان برمیگردند. روزهایی که بچهها دیر به خانه میآیند، پدربزرگ و مادربزرگ از قبل چراغها را خاموش کردهاند و به رختخواب رفتهاند تا برای ورزش صبحگاهی زود بیدار شوند. آخر هفتهها، بچهها یا بیرون کار میکنند یا در اتاقهایشان فیلم تماشا میکنند، در حالی که نوهها هر کدام تلفن شخصی خود را دارند.
خانم ت. بارها از خود میپرسید که آیا به دلیل مشغله زیاد زندگی در شهر است، یا به دلیل اینکه دیدگاههای نسلهای مختلف به طور فزایندهای از هم متفاوت میشود، که با وجود اینکه او با فرزندان و نوههایش زندگی میکند، ملاقاتها و گفتگوهای آنها به طور فزایندهای نادر میشود!
خانم ت. با تأمل در افکار خودش، متوجه شد که طرز فکرش با طرز فکر فرزندانش تفاوت قابل توجهی دارد. در حالی که او و همسرش برای حفظ سنتهای خانوادگی ترجیح میدادند غذاهای خانگی بخورند، پسر و عروسش معتقد بودند که غذا خوردن در بیرون از خانه راحتتر است، در زمان صرفهجویی میکند تا برای کارهای مهمتر وقت صرف شود، یا اگر کار دیگری برای انجام دادن نباشد، صرفاً استراحت کند.
خانم ت. استدلال کرد که بچهها به این همه کلاسهای فوق برنامه نیاز ندارند و به فرزندانش گفت که آنها به استراحت و یادگیری کارهای خانه نیاز دارند... با شنیدن این حرف، عروسش گفت: «مامان، زمانه خیلی عوض شده. حالا ما جاروبرقی، ماشین ظرفشویی، ماشین لباسشویی داریم... تازه اگر لازم باشد میتوانیم خدمتکار هم استخدام کنیم. در این دوره و زمانه، نفرستادن بچهها به کلاسهای فوق برنامه یعنی عقب افتادن از درس، مامان!»
ما باید فرزندان و نوههای خودمان را نادیده بگیریم.
خانم NNM (62 ساله، ساکن منطقه 7) که شوهرش را زودهنگام از دست داده است، با تنها پسرش و همسرش زندگی میکند. خانم M. تعریف کرد که پسر و عروسش با هم در خارج از کشور تحصیل کردند، در آنجا با هم آشنا شدند و بعداً در شهر هوشی مین ازدواج کردند.
در ابتدا، پسرش قصد داشت پس از ازدواج، خانهای جداگانه اجاره کند، اما او کاملاً امتناع ورزید. خانم م. در یک ویلای بزرگ در منطقه ۷ با اتاقهای خالی زیاد زندگی میکند. پس از سالها دوری از پسرش، او فقط میخواهد دوباره با او باشد.
وقتی نوهاش به دنیا آمد، زندگی تمام خانواده زیر و رو شد. دیدگاههای متفاوت در مورد تربیت نوهها و فرزندان باعث ایجاد تنش در خانواده شد. فرزندانش میخواستند نوزاد از سنین پایین در اتاق جداگانهای بخوابد و دوربینهایی برای نظارت بر او نصب شود. اگرچه خانم م. سعی میکرد خودش را کنترل کند و "با اوضاع کنار بیاید"، اما میترسید که شبها اتفاقی برای نوهاش بیفتد، بنابراین گاهی اوقات برای مراقبت به اتاق نوهاش میرفت.
فرزندان او همچنین از یک برنامه غذایی و خواب پیروی میکنند و وقتی صحبت از معرفی غذاهای جامد به فرزندانشان میشود، عروسش آنها را به سبک ژاپنی تغذیه میکند و هر نوع غذا را جداگانه در نظر میگیرد، در حالی که او معتقد است مردم ویتنام باید به سبک ویتنامی غذا بخورند و غذاها را با تمام مواد مغذی لازم مخلوط کنند.
یک بار، پسرش رک و پوستکنده به او گفت: «دیدگاههای تو و ما خیلی متفاوت است، و اگر مدام در تربیت فرزندانمان دخالت کنی، تنها گزینه باقیمانده برای ما این است که از اینجا برویم.»
از آن زمان، با اینکه خیلی چیزها را اشتباه میبیند، هنوز سعی میکند «چشمپوشی کند». خانم م. با اشک گفت: «چشمپوشی از غریبهها آسان است، اما چشمپوشی از فرزندان و نوههای خودت واقعاً دلخراش است.»
اگرچه او مادربزرگش را خیلی دوست دارد و میخواهد او را راضی کند، PTP (۱۹ ساله، ساکن منطقه فو نوآن) اذعان میکند که دیدگاههای مادربزرگش کاملاً با او متفاوت است. برای جوانانی مثل او، پوشیدن شلوارک کوتاه در ملاء عام عادی است، اما هر بار که او آنها را میپوشد، مادربزرگش بسیار معذب میشود زیرا از قضاوت شدن میترسد.
او همچنین به او توصیه کرد که «سخت درس بخواند، بعد از فارغالتحصیلی شغل ثابتی پیدا کند و تشکیل خانواده بدهد»، در حالی که خودش میخواست آزادانه دنیا را بگردد، بنابراین داشتن شغل ثابت یا تشکیل خانواده هنوز مهمترین چیز نبود.
بارها پی. این موضوع را با مادرش در میان گذاشته بود، و مادرش به او گفته بود که دارد پیر میشود و پی. باید خودش را جای مادرش بگذارد تا او را بهتر درک کند. علاوه بر این، مادر پی. روشن کرده بود که مسئولیت مشترک آنها خوشحال کردن اوست. پی. فکر میکرد حرفهای مادرش منطقی است، اما امیدوار بود که هم او و هم مادرش با «روندهای جدید» نسل جوان همگام شوند تا آنها را بهتر درک کنند!
در بسیاری از خانوادههای چند نسلی، زندگی کردن با هم اما به اشتراک نگذاشتن کافی با یکدیگر، امری غیرمعمول نیست. شاید هر نسل باید سعی کند تفاوتهای بین خود را درک کند تا حتی اگر نتوانند به هماهنگی کامل برسند، همچنان بتوانند با تفاوتهای یکدیگر همدلی کرده و به آنها احترام بگذارند. این کار همچنین اوضاع را برای خودشان آسانتر میکند...
منبع: https://tuoitre.vn/khi-song-chung-trong-gia-dinh-3-the-he-ma-van-co-don-20241110092437404.htm






نظر (0)