کمد غمگین
عاشق همه قابلمهها و ماهیتابهها هستم
آشپزخانه غمگین
عاشق دود بعد از ظهر هستم
به هوا
پاییز هنوز به شیب زمستان نرسیده است
اما چشمان مادر درد میکند، دلم برای روستا غمگین است
غم و اندوه
منتظرم که به خانه بیایی
کوچه بسته نیست
باران غم و اندوه
تمام شب دلتنگ توام
سرفهای خفیف که در میانهی سطری غمگین خفه شده بود
مامان گفت، او هنوز سالم است
هنوز مثل همیشه میخورم و میخوابم
مامان گفت حالش خوبه.
نگران نباش پسرم، کلی کار هست که باید انجام بدی.
گفتم: بله مامان
در این دنیای پر از راه و چاه، تنها چیزی که نیاز دارم مادرم است.
دلم برای لالایی مادرم تنگ شده
دلم برای آغوش مادرم مثل دوران کودکی تنگ شده.
منبع: https://thanhnien.vn/con-them-tieng-me-ru-noi-tho-cua-hoang-than-185251018183228246.htm
نظر (0)