«شب سایگون ناگهان قلبم را به تپش میاندازد/ با گوش دادن به آوازهای محلیات، احساس غریبی از دلتنگی دارم/ رودخانه لام در کلام تو/ هر چهار فصل سبز است، نمیتوانم از دوست داشتنش دست بردارم/ در میان خیابانهای جنوب/ ناگهان دلم برای سرزمین مادریام در آهنگ دوردست تنگ میشود/... عزیزم، رودخانه هنوز منتظر است/ با من به ها تین برگرد، احساس شور و اشتیاق میکنم...» (موسیقی: وو شوان هونگ، تنظیم شده بر شعر «قطرات پاییزی»).
شاعر ترانهی دلنشین « در قلب سایگون ترانههای عامیانه تقدیم به شما» به دلیل بیماری لاعلاجی روزانه از درد طاقتفرسا رنج میبرد.

شاعر جوت تو (له تی هان) از یک بیماری جدی رنج میبرد و هر روز در بیمارستان نظامی ۱۷۵ (HCMC) برای زندگی خود میجنگد.
عکس: کوین تران
شاعر جیوت تو: «شعر ضعیف، بیپول»
شاعر، جیوت تو، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: «اگر قرار بود تمام داستان زندگیام را تعریف کنم، فقط میتوانستم آن را در یک کلمه خلاصه کنم: رنج».
این شاعر زن میگوید: «من در یک خانواده فقیر به دنیا آمدم، زندگی بسیار دشوار بود. تازه کلاس پنجم را تمام کرده بودم که پدرم فوت کرد. مادرم مجبور بود 6 خواهر و برادر را به تنهایی بزرگ کند، در حالی که کوچکترین آنها فقط 6 ماه داشت. به خوبی به یاد دارم که آن روز خانه سوخت و هیچ چیز از آن باقی نماند. با اینکه دانشآموز خوبی بودم، مجبور شدم در کلاس هشتم ترک تحصیل کنم. وقتی بزرگ شدم، به عنوان کارگر کارخانه مشغول به کار شدم. به دنبال شوهرم به سایگون رفتم. سپس او دوباره ازدواج کرد، من برای کار به عنوان نگهبان در یک پارک صنعتی در منطقه 12 (قدیمی) درخواست دادم و بیش از 10 سال است که به تنهایی 3 فرزندم را بزرگ میکنم، تا جایی که وقتی بیمار میشدم، جرات نمیکردم به پزشک مراجعه کنم.»
اخیراً آنقدر احساس ناراحتی میکردم که برادرزادهام که در بیمارستان نظامی ۱۷۵ کار میکند، به ملاقاتم آمد و مرا برای معاینه برد. تازه آن موقع بود که فهمیدم سرطان رحم مرحله ۳B دارم که متاستاز به مثانه و هیدرونفروز حمله کرده است. باید سریع عمل جراحی میشدم، وگرنه کلیهام نکروز میشد.
به لطف جراحی به موقع، شاعر جوت تو بر شرایط بحرانی غلبه کرد؛ اما مجبور به شیمی درمانی شد، سلامتیاش تحت تأثیر قرار گرفت، استفراغ کرد و نمیتوانست چیزی بخورد یا بنوشد...
خانم گیوت تو، امروز صبح که همدیگر را دیدیم، دوباره گریه کرد و گفت: «فردا دور دوم داروها را شروع میکنم. هزینهاش زیاد است، اما با فکر کردن به بچههایم، باید تمام تلاشم را برای زنده ماندن بکنم چون آنها هنوز خیلی کوچک هستند.»

به لطف جراحی به موقع، شاعر جوت تو بر شرایط بحرانی غلبه کرد، اما مجبور شد درمان - شیمی درمانی - را ادامه دهد.
عکس: کوین تران
او اشکهایی را که از صورتش سرازیر شده بود پاک کرد و دو کیسه ادرار را در دستانش گرفت، انگار که میترسید روی زمین بیفتند. «من به عنوان نگهبان کار میکنم تا از هر سه فرزندم حمایت کنم. در جوانی فقیر بودم و هیچ پولی نداشتم. خانهام در کمون دونگ تان (HCMC) است و هیچ مدرکی برای قرض گرفتن از بانک ندارم. مجبور شدم از یکی از آشنایانم که به تازگی نزدیک به 10 میلیون برای فرزند سوم وام گرفته بود، بخواهم شهریه دانشگاه را بپردازد. حالا نمیدانم به چه کسی دیگر اعتماد کنم. فرزند دوم در یک هنرستان فنی و حرفهای درس میخواند...»
حالا که بیماری جدی شیوع پیدا کرده، تمام خانواده به برادر بزرگتر وابسته شدهاند، کسی که او اغلب او را "مرد جوان مصممی که از خانواده مراقبت میکند" مینامد. هر روز، فرزند بزرگتر ساعت ۳ صبح از خواب بیدار میشود تا به سر کار برود و از دونگ نای تا تای نین، کالا به مشتریان تحویل دهد. پس از اتمام کار، با عجله با مادرش تماس میگیرد تا بپرسد چه چیزی میتواند بخورد. او به بازار میرود تا غذا بخرد تا غذای مورد علاقه مادرش را بپزد، سپس از فرصت استفاده میکند و آن را به بیمارستان میبرد...

پسر بزرگش هر روز مجبور است ساعت ۳ بامداد از خواب بیدار شود و اجناس را تحویل دهد تا پولی به دست آورد و هزینههای زندگی خانواده و داروی مادرش را تأمین کند.
عکس: Q.HIEN
«درآمد تمام خانواده اکنون به حقوق ناچیز فرزند اول بستگی دارد. پول بستری شدن من در بیمارستان، پول تحصیل خواهر و برادر کوچکترم و بنزین سفر، همه را برادرزادهام به تنهایی پرداخت میکند. برادرزادهام هر روز غذا به بیمارستان میآورد تا مادرم بتواند بیشتر غذا بخورد و شانس درمان من بهتر شود. حالا من اینجا نشستهام در حالی که برادرزادهام مجبور است با موتورسیکلت به لانگ خان کالا حمل کند، در حالی که خطر در کمین است... وقتی به برادرزادهام فکر میکنم، قلبم به درد میآید.» این را شاعر، جیوت تو، میگوید.
با او خداحافظی کردم، و هیکل لرزان شاعر، جیوت تو، را دیدم که به بیمارستان بازمیگشت، و بیشتر دلم برای مادر و چهار فرزندش سوخت، چون نمیدانستم وقتی همه چیز کمکم تمام شود چه اتفاقی خواهد افتاد...
منبع: https://thanhnien.vn/giot-thu-tac-gia-tho-cua-hang-tram-khuc-lam-benh-hiem-ngheo-185251117150725054.htm






نظر (0)