(دن تری) - نونگ وی تی تو ها در جایی بزرگ شد که بسیاری از همسالانش پس از کلاس نهم برای کار کردن مدرسه را ترک کردند، یا «دنبال شوهرانشان رفتند و بازی را رها کردند»، او بر اساس توصیه مادرش «عجله نکن برای ازدواج» وارد دانشگاه فولبرایت شد.
با دریافت بورسیه ویژه برای حمایت از هزینههای تحصیل، دانشجوی دختر ۱۸ ساله وی تی تو ها، از اقلیت قومی نونگ، اهل کمون ای او، منطقه ای کار، استان داک لک ، دانشجوی جدید دانشگاه فولبرایت شد.
برگزارکنندگان در این دختر ارادهی قوی برای غلبه بر شرایط دشوار و تعصبات اجتماعی محلی در مورد پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر دیدند. در عین حال، این دختر الهامبخش اشتیاق به یادگیری و اشتیاق به تغییر از آموزش و پرورش نیز بود.
کلاس زبان انگلیسی «از هر چیزی که در خانه دارید استفاده کنید»
وی تی تو ها از تابستان سال نهم دبیرستانش، با افتتاح یک کلاس زبان انگلیسی رایگان برای کودکان زادگاهش که بسیاری از آنها اقلیتهای قومی هستند، نام خود را بر سر زبانها انداخت.
«ها» دبیرستانش تقریباً ۱۰۰ کیلومتر از خانه فاصله دارد و تابستان زمانی است که او مرخصی دارد تا به خانه برگردد. «ها» در حین تدریس خصوصی به دو خواهر و برادر کوچکترش، متوجه شد که یادگیری زبان انگلیسی برای کودکان در محل زندگیاش بسیار دشوار و ناقص است.
اگر بچه ها طبق برنامه دبستان درس بخوانند، فقط از معلمان در کلاس راهنمایی دریافت می کنند و تقریباً هیچ پشتیبانی اضافی وجود نخواهد داشت.
«ها» ناگهان با خودش فکر کرد: «من که به خواهر و برادرهای کوچکتر درس میدهم، چرا به کوچکترها هم درس ندهم؟» وقتی «ها» قصدش را به او گفت، مادرش و بسیاری از عموها و عمههای روستا سر تکان دادند و گفتند: «فوراً انجامش بده، دخترم».
بنابراین یک کلاس زبان انگلیسی رایگان برای بچههای روستا درست در خانهی «ها» افتتاح شد. اسمش کلاس بود اما در واقع خانه از هر چیزی که در دسترس بود استفاده میکرد. کلاس نه تخته سیاه داشت، نه میز و صندلی...
کلاس فقط معلم، خانم «ها»، و چند کودک از روستا را داشت. در آن کلاس، «ها» به وضوح اشتیاق بچهها را برای یادگیری و گسترش دانش خود دید. آنها میخواستند بیشتر در معرض زبان انگلیسی قرار بگیرند، داستانهای کوتاه بخوانند و جملات ساده بنویسند و مهارتهای شنیداری و گفتاری را از طریق مکالمات کوتاه تمرین کنند.
از آن کلاس، «ها» به وضوح شادیِ این را حس میکرد که میتوانست آنچه را که داشت و آموخته بود به دیگران بدهد. «ها» هر تابستان یا هر زمان که فرصتی برای بازگشت به خانه داشت، از هر فرصتی برای افتتاح یک کلاس استفاده میکرد.
با پروژهای که کشاورزان را هدف قرار داده، به دنیای بیرون قدم بگذارید
در سال تحصیلی 2021-2022، در حالی که در کلاس یازدهم تحصیل میکرد، تو ها و گروه دوستانش در دبیرستان و مدرسه دونگ دو، شهر بوون ما توت، داک لاک، با پروژه "طراحی و ساخت دستگاه نیمه اتوماتیک عصاره گیری میوه گل ساعتی" به طور عالی جایزه اول مسابقات ملی علوم و فناوری دانشآموزان دبیرستانی را کسب کردند.
این پروژه همچنین از جمله پروژههای برتر ویتنام برای شرکت در نمایشگاه بینالمللی علوم و فناوری ۲۰۲۲ در ایالات متحده است.
این ایده از دانشآموزانی گرفته شد که شاهد کار دستی کشاورزان با راندمان پایین بودند. آنها مشاهده کردند که روش استخراج سنتی باعث میشود طعم آب میوه گل ساعتی تلخ شود و ناخالصیهای پوست و پالپ آن را در بر بگیرد.
«چگونه کشاورزان را کمتر خسته کنیم؟»، این سوال انگیزهای برای گروه تو ها است تا به راهحلهایی برای کمک به کشاورزان در افزایش بهرهوری و در عین حال تضمین بهترین کیفیت محصولات کشاورزی پس از برداشت، فکر کنند.
در این پروژه، به تو ها وظیفه داده شد تا یک دستگاه آبمیوهگیری نیمهخودکار را برنامهنویسی کند. این وظیفهای بود که نیاز به خلاقیت و چالش داشت، زیرا بیشتر دانش پیرامون این پروژه کاملاً خاص بود و در مقایسه با دانشآموزان دبیرستانی، به دانش زیادی نیاز داشت.
برای حل مسائل دشوار مانند چگونگی بهینهسازی اصول عملیاتی دستگاه، اینکه کدام روش به دستیابی به موثرترین بهرهوری کمک میکند... تو ها اسناد مرتبط را جستجو و مطالعه کرد، تمام ویدیوهای علمی موجود در یوتیوب را "جستجو" کرد و از تجربیات به اشتراک گذاشته شده در انجمنهای آنلاین چیزهای بیشتری آموخت.
پشت نصیحت مادرم که میگفت «عجله نکن برای ازدواج»...
ها در یک منطقه روستایی با جمعیت زیادی از اقلیتهای قومی متولد و بزرگ شد. در آنجا، همکلاسیهای او اغلب فقط کلاس نهم را تمام میکردند و سپس برای کمک به خانوادههایشان یا ازدواج زودهنگام، ترک تحصیل میکردند.
این دانشآموز بارها شاهد خداحافظی دوستانش از مدرسه برای ازدواج بوده و گریه کرده بود. مسیر بسیاری از جوانان این منطقه مانند یک «راهآهن» از پیش برنامهریزیشده است.
در مورد «ها»، وقتی به گذشته نگاه میکند، احساس خوششانسی میکند که به لطف طرز فکر متفاوت والدینش، به خصوص مادرش، از آن «مسیر» خارج شده است.
مادر ها، به عنوان زنی که بار مراقبت از فرزندان و خانواده را بر دوش دارد، تجربه عمیقی از زندگی محدود یک زن در کشمکش با فرزندان خردسال و باغبانی دارد.
مادر از تجربیات زندگی خودش به ها و خواهرانش گفت که به عنوان دختر، آنها ابتدا باید خواندن و نوشتن یاد بگیرند، باید شغلی داشته باشند و قبل از اینکه به ازدواج فکر کنند، مستقل باشند. چیزهایی که مادر ها و بسیاری از زنان دیگر قبلاً به ندرت میدانستند.
«ها» به لطف تشویق و زندگی مادرش، و همچنین انگیزه پدرش که حاضر بود برای مراقبت از تحصیل فرزندانش هر کاری انجام دهد، بر مانع «ازدواج زودهنگام» غلبه کرد.
«ها» درباره «توانستن به مدرسه رفتن» با خوشحالی بیپایان گفت: «هر چهار خواهر خانوادهام توانستهاند به مدرسه بروند. من اولین فرزند خانوادهام هستم که به دانشگاه میروم.»
تحصیل به «ها» کمک میکند تا با مردم ملاقات کند، سفر کند، افق دیدش را گسترش دهد، دنیا را کشف کند، خودش را کشف کند؛ تحصیل به «ها» کمک میکند تا زندگیاش در جهت مثبتی پیش برود...
حالا که او در دانشگاهی دور از خانه است، «ها» هنوز هم میخواهد هر تابستان کلاسهای زبان انگلیسیاش را ادامه دهد. بچهها هنوز به او نیاز دارند، «ها» هنوز هم آنجا خواهد بود، او نمیخواهد کلاسهایش متوقف شود.
«ها» به بچهها انگلیسی درس میدهد، اما به نظر میرسد که فقط انگلیسی درس نمیدهد. در ورای آن، ارسال و بخشیدن آرزوها، مسیرها نیز مطرح است...
آرزوی رفتن به دوردستها و بازگشتن
تو ها گفت که برنامهها و اهداف زیادی دارد. در آینده نزدیک، ها تمام تلاشش را خواهد کرد تا در دانشگاه خوب درس بخواند و در فعالیتهای اجتماعی شرکت کند. بعداً، اگر فرصتی داشته باشد، تحصیلاتش را در سطح بالاتری ادامه خواهد داد...
اما مقصد «ها» هنوز رفتن و برگشتن است. در حال حاضر، بزرگترین هدف «ها» هنوز بازگشت به زادگاهش است تا به مردم در توسعه اقتصاد کمک کند و از این طریق به رشد کودکان کمک کند تا بتوانند در مسیر تحصیل و از طریق پایههای آموزش، بیشتر و بیشتر پیشرفت کنند.
در سن ۱۸ سالگی، ها متوجه شد که در سفر خودسازی، هدف نهایی داشتن یک زندگی مرفه و شاد برای خودش به تنهایی نیست. به همان اندازه مهم این بود که چگونه آن شادی و انگیزه را به همه اطرافیانش منتقل کند. زندگی تنها زمانی واقعاً معنادار است که بدانید چگونه دریافت کنید و چگونه ببخشید...
او به طور محرمانه گفت: «قبلاً، خیلی مردد بودم که در مورد برنامهها و پروژههایم صحبت کنم، چون میترسیدم که نتوانم آنها را انجام دهم. حالا متوجه شدهام که به اشتراک گذاشتن چیزهای مثبت به من کمک میکند مصممتر باشم و مسئولانهتر زندگی کنم.»
Dantri.com.vn
منبع





نظر (0)