گو هملت - نام جمعی گروههای ۱۶، ۱۷ و ۱۸ در هملت ۱، کمون فونگ فو، ناحیه بین چان - که در حدود ۱۵ کیلومتری جنوب مرکز شهر هوشی مین واقع شده است، زمانی منطقهای بود که کمتر کسی انتظار داشت در قلب شهر وجود داشته باشد.
![]()
تقریباً یک دهه پیش، گو هملت به عنوان «واحه سهگانه» شناخته میشد: نه جاده، نه برق و نه آب تمیز. تنها وسیله حمل و نقل ساکنان برای ورود و خروج از این روستا، قایقها و کانوهای ساده و زهوار در رفته روی رودخانه بودند.
با این حال، زمان تغییراتی را به همراه داشته است. اکنون، پس از تنها دو کیلومتر جاده آسفالت شده و عبور از یک پل محکم و تازه ساخته شده که دو ساحل رودخانه را به هم متصل میکند، میتوان به راحتی به مرکز گو هملت رسید. "واحه سهگانه" سابق، چهره جدیدی به خود گرفته است. برق به روستا رسیده و آب تمیز به هر خانه رسیده است. با این حال، در میان این نشانههای تغییر، مشکلات هنوز زندگی مردم اینجا را آزار میدهد.
![]()
در خانهای در روستا توقف کردم و مرد مسنی را دیدم که نوهاش را در آغوش گرفته و منتظر بازگشت فرزندانش برای جشن سال نو قمری بود. او آقای سائو بود - این اسم مرد است - که در این روستای گو متولد و بزرگ شده بود.
در روزهای پایانی سال، در حالی که خیابانهای شهر مملو از حال و هوای جشن تت است، «گو هملت» تضادی آشکار و سکوتی دلنشین را به نمایش میگذارد. این شهر از هر طرف متروک مانده است. سگها هنوز هم هر وقت غریبهای وارد میشود زوزه میکشند، یادآوری اینکه اینجا هنوز منطقهای خلوت و جدا از هیاهوی دنیای بیرون است. با این حال، به نظر میرسد که بهار از راه رسیده و نفسش را در هر کوچه و هر گوشهای میدمد.
![]()
در بیست و هشتمین روز سال نو قمری، خانم نگا، همسر آقای سائو، با عجله مشغول درست کردن مربای گوجه فرنگی شد و تا روز دوم و سوم سال نو قمری که همه بچهها به خانه برمیگشتند و مربا را با هم تقسیم میکردند، صبر کرد.
خانم نگا با لبخندی مهربان گفت: «برای تت، اینجا فقط کمی ماهی خشک، چند کیک برنجی چسبناک داریم و من همچنین مقداری مربای گوجه فرنگی و مربای آناناس برای میان وعده بچهها درست میکنم. همه چیز اینجا طبیعی است؛ من به ندرت چیزی از بازار میخرم.»
![]()
![]()
کیک برنجی چسبناک و مربای گوجه فرنگی تازه خانم نگا. خوراکیهای ساده و روستایی که واقعاً روح تت (سال نو قمری) ویتنامی را در خود جای دادهاند.
![]()
آقای هونگ، یکی دیگر از ساکنان مسن این محله، مسئولیت مراقبت از نوههایش را در حالی که منتظر بازگشت فرزندانش برای عید تت هستند، بر عهده میگیرد. او با چشمانی پر از امید گفت: «مادر کوچولو در بیمارستان کار میکند و باید در طول عید تت سر کار باشد، اما همیشه سعی میکند برای دورهمی خانوادگی به خانه بیاید. حالا من از بچهها مراقبت میکنم تا والدینشان بتوانند چند روز بیشتر در پایان سال کار کنند. عید تت فقط وقتی واقعاً شاد است که همه دور هم باشند.»
به گفته آقای هونگ، روستاییان قبلاً عمدتاً برای امرار معاش به اسفناج آبی متکی بودند. با این حال، آلودگی آب باعث شد اسفناج آبی به تدریج از بین برود و کسانی که در کشت اسفناج آبی فعالیت داشتند، اکنون مسن شدهاند و دیگر قادر به کار نیستند. در نتیجه، کشت اسفناج آبی کاهش یافت و منبع درآمد روستاییان به تدریج از بین رفت.
![]()
گلهای کوچک گلدانی که به خانه آورده شدهاند، نشانهای از این است که مردم اینجا، با وجود نگرانیها و اضطرابهای فراوان، هنوز گوشه کوچکی را در قلب خود برای جشن گرفتن عید تت نگه میدارند.
![]()
در امتداد خاکریز، خانههای سادهای با سقفهای کاهگلی ساخته شده از برگهای نارگیل، به طور پراکنده پراکنده شدهاند و به آرامی در نسیمی که از رودخانه میوزد، میلرزند. با دنبال کردن مسیر کوچکی که به سمت خشکی میرود، تنها در هر چند صد متر یک خانه یافت میشود.
محله گو (Gò) همچنان به همان شکل باقی مانده است، هنوز هم نقطهای آرام در قلب پرجنبوجوشترین شهر کشور.
![]()
در مسیر خاکی، کواک ویت را دیدم که با دوستانش فوتبال بازی میکرد. با آن هیکل لاغرش، کمتر کسی حدس میزد که او کلاس ششم باشد.
سال نو قمری برای بچههای محلهی گو هملت فوقالعاده ساده است. بدون زمینهای بازی یا مراکز خرید شلوغ، سال نو آنها زمان تعطیلات مدارس است، که صرف پرسه زدن در خیابانهای محله، بازی فوتبال، گرفتن خرچنگ یا صرفاً گپ زدن در مورد همه چیز زیر نور خورشید میشود.
![]()
بعد از یک روز طولانی و سخت کار، تا عصر وقت نداشت که خانم دیپ، مادر ویت، خانه را تمیز کند.
وقتی از خانم دیپ پرسیده شد که چگونه عید تت (سال نو قمری) را جشن میگیرد، او با تأمل پاسخ داد: «پرورش ماهی امسال کاملاً شکست خورده است. من پول زیادی را صرف استخرها و تغذیه ماهیها کردهام، اما بازده آن حداقل است. عید تت نزدیک است و من حتی بیشتر نگرانم. نمیدانم امسال چگونه خواهد بود...»
![]()
خانم دیپ نگرانیهایش را کنار گذاشت و دو گلدان گل کاغذی خرید به این امید که حال و هوای عید تت را بیشتر به خانه بیاورد. او به اشتراک گذاشت: «در طول عید تت، فقط جرات میکنم نگران غذای کافی باشم، جرات خرید زیاد ندارم، اما هنوز باید کمی خانه را تزئین کنم تا سال نو روشنتر و کسب و کار رونق بیشتری بگیرد.»
برای او و بسیاری از خانوادههای دیگر، عید تت زمانی برای تجمل و ولخرجی نیست، بلکه صرفاً زمانی برای اضافه کردن چند کیک برنجی چسبناک، یک گلدان کوچک گل و مقداری میوه برای پیشکش به اجدادشان است.
![]()
ویت مشتاقانه داوطلب شد تا به مادرش در آویزان کردن این دوبیتی کمک کند.
![]()
غذای خانوادگی هم خیلی ساده بود: ماهی خشک و سوپ رشته فرنگی. وقتی از ویت پرسیدم که آیا تت (سال نو قمری) را برایش لذتبخش میداند، لحظهای متفکرانه به من نگاه کرد، سپس از مادرش پرسید: «مامان، چه فرقی بین تت و روزهای معمولی وجود دارد؟ احساس میکنم حتی در طول تت هم مثل هر روز دیگری ساکت و غمگین است. اوه، و چند بیت شعر قرمز روی دیوار هست، خاله. هر سال از مامان میخواهم که آنها را برای تزئین و ایجاد فضایی برای تت بخرد!»
![]()
دای نیز مانند ویت، اگرچه تت را هیچ تفاوتی با روزهای دیگر نمی دید، اما همچنان مشتاقانه تقویم را بررسی می کرد و روزها را برای رسیدن تت می شمرد. شاید در اعماق وجود این کودکان، هنوز احساسی آرام و ناگفته از شور و هیجان وجود داشت.
![]()
خورشید کمکم پشت درختان نارگیل و بوتههای حرا کهنسال غروب میکرد. روستای گو حتی ساکتتر به نظر میرسید. ریتم زندگی مردم اینجا فوقالعاده ساده بود.
جشن تت امسال شاید بینقص نباشد، اما شکوفههای طلایی زردآلو که در ایوان باز میشوند، لبخندهای واقعی مردم محلی، نویدبخش رسیدن بهاری نو هستند و ایمان و امید به زندگی بهتر را با خود به ارمغان میآورند.
Dantri.com.vn
منبع: https://dantri.com.vn/tet-2025/tet-khac-ngay-thuong-cho-nao-ho-me-20250131112032796.htm






نظر (0)