Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

Ngôn ngữ thinh lặng của chủ nhân Nobel văn học: Viết thoát khỏi chính mình

Báo Dân tríBáo Dân trí16/12/2023


زبان سکوت

وقتی در مدرسه راهنمایی بودم، معلمم از من خواست که جلوی کلاس با صدای بلند بخوانم. ترسی ناگهانی مرا فرا گرفت؛ احساس کردم دارم در ترس حل می‌شوم و این تمام چیزی بود که داشتم. بلند شدم و از کلاس بیرون دویدم.

متوجه چشم های گرد و گشاد همکلاسی ها و معلم ها شدم که مرا تعقیب می کردند.

بعد سعی کردم رفتار عجیبم را با گفتن اینکه باید به دستشویی بروم توضیح دهم. از چهره افرادی که گوش می‌دادند می‌شد فهمید که حرفم را باور نمی‌کنند. و احتمالاً فکر می‌کردند دیوانه شده‌ام. بله، داشتم دیوانه می‌شدم.

ترس از بلندخوانی مرا آزار می‌داد. شجاعانه از معلم‌هایم اجازه گرفتم که از بلندخوانی صرف نظر کنم، چون از آن وحشت داشتم. بعضی از معلم‌ها حرفم را باور کردند و دیگر سوالی نپرسیدند، اما بعضی دیگر، به نحوی، فکر می‌کردند دارم اذیتشان می‌کنم.

از این تجربه چیز مهمی در مورد آدم‌ها یاد گرفتم.

خیلی چیزهای دیگه هم یاد گرفتم.

چیزی مرا قادر ساخته است که اینجا بایستم و این سخنرانی پذیرش جایزه نوبل را با صدای بلند بخوانم. و حالا عملاً هیچ ترسی وجود ندارد.

Ngôn ngữ thinh lặng của chủ nhân Nobel văn học: Viết thoát khỏi chính mình - 1

جان فوسه سخنرانی پذیرش جایزه نوبل خود را در 7 دسامبر در آکادمی سوئد در استکهلم ایراد کرد (عکس: جایزه نوبل).

چه چیزی یاد گرفتم؟

به نوعی، انگار ترس زبانم را از من گرفته بود و باید آن را پس می‌گرفتم. شروع به نوشتن نثر، شعر کوتاه، داستان کوتاه کردم و متوجه شدم که انجام این کار به من احساس امنیت می‌دهد و ترسم را از بین می‌برد.

من جایی را در درون خودم پیدا کرده‌ام که فقط مال خودم است، و از آنجا می‌توانم آنچه را که منحصراً مال من است بنویسم.

حالا، تقریباً ۵۰ سال بعد، من هنوز از یک جای مخفی در درون خودم می‌نویسم، جایی که صادقانه بگویم، فراتر از وجودش، چیز زیادی در موردش نمی‌دانم.

شاعر نروژی، اولاو اچ. هاوگ، شعری سروده است که در آن نویسندگی را به کودکی تشبیه می‌کند که در جنگل کلبه‌های برگی می‌سازد، به داخل آنها می‌خزد، شمع روشن می‌کند، می‌نشیند و در عصرهای تاریک پاییزی احساس امنیت می‌کند.

فکر می‌کنم این تصویر زیبایی از چگونگی تجربه نوشتن من است، چه الان و چه ۵۰ سال پیش.

و حتی بیشتر یاد گرفتم. حداقل برای من، یاد گرفتم که بین زبان گفتاری و نوشتاری، یا بین زبان گفتاری و ادبی، تفاوت زیادی وجود دارد.

زبان گفتاری اغلب یک مونولوگ یا روشی بلاغی برای انتقال پیام با هدف اقناع یا متقاعدسازی است.

زبان ادبی هرگز چنین نیست - آموزنده نیست، بلکه بیشتر معنادار است تا ارتباطی. وجود خودش را دارد.

از این نظر، یک نوشته‌ی خوب آشکارا نقطه‌ی مقابل یک سخنرانی است.

از آنجا که از خواندن با صدای بلند می‌ترسیدم، وارد خلوتی شدم که کمابیش زندگی یک نویسنده است - و از آن زمان تاکنون در آنجا مانده‌ام.

من آثار زیادی نوشته‌ام، چه نثر و چه نمایشنامه. می‌توان گفت که هر اثر، جهان داستانی و دنیای خاص خود را دارد. دنیایی تازه برای هر نمایشنامه، هر رمان.

Ngôn ngữ thinh lặng của chủ nhân Nobel văn học: Viết thoát khỏi chính mình - 2

جان فاس می‌گوید: «نوشتن یعنی گوش دادن و فرار از خود» (عکس: AFP).

می‌نویسم تا از خودم فرار کنم.

یک چیز قطعی است: من هرگز برای ابراز وجود، آنطور که بعضی‌ها می‌گویند، ننوشتم، بلکه صرفاً برای فرار از خودم نوشتم.

در نتیجه، من نمایشنامه‌نویس شدم.

من رمان و شعر می‌نوشتم و هیچ تمایلی به نوشتن برای صحنه تئاتر نداشتم. اما با گذشت زمان، این کار را کردم، چون به من - نویسنده‌ای فقیر - پیشنهاد پول برای نوشتن صحنه آغازین یک نمایش داده شد و در نهایت یک نمایشنامه کامل نوشتم - اولین و هنوز هم پراجراترین اثر من - کسی خواهد آمد .

اولین تلاش من برای نوشتن یک نمایشنامه، به بزرگترین شگفتی زندگی‌ام به عنوان یک نویسنده تبدیل شد. چون هم در نثر و هم در شعر، سعی کرده بودم چیزهایی بنویسم که معمولاً بیانشان با کلمات غیرممکن بود.

من سعی کردم ناگفته‌ها را بیان کنم، چیزی که دلیل اعطای جایزه نوبل به من در نظر گرفته شد.

طبق اعلام جایزه نوبل، جان فوسه در ماه اکتبر «به خاطر نمایشنامه‌ها و نثر نوآورانه‌اش که به ناگفته‌ها صدا می‌بخشد» جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.

نوشتن یعنی گوش دادن.

همانطور که گفتم، نویسندگی حرفه‌ای است که در آن احساس تنهایی وجود دارد، و تنهایی چیز خوبی است - تا زمانی که راه بازگشت به سوی دیگران باز باشد، به قول شعری از اولاو اچ. هاوگ.

چیزی که وقتی برای اولین بار اجرای کارم را روی صحنه دیدم، مرا جذب کرد، همراهی - برخلاف تنهایی - در خلق هنر از طریق به اشتراک گذاشتن بود که به من احساس شادی و امنیت فراوانی می‌داد.

این بینش از آن زمان تاکنون با من مانده است، و معتقدم نقش حیاتی در کمک به من داشته است، نه تنها در اینکه با ذهنی آرام ادامه دهم، بلکه حتی از عملکردهای وحشتناک خودم هم نوعی شادی پیدا کنم.

برای من، نوشتن یعنی گوش دادن. وقتی می‌نویسم، هرگز آماده نمی‌شوم، هیچ چیزی را برنامه‌ریزی نمی‌کنم؛ من با گوش دادن می‌نویسم. اگر قرار باشد از استعاره‌ای برای عمل نوشتن استفاده کنم، باید آن را گوش دادن بنامم.

در دوران نوجوانی‌ام، کم و بیش مستقیماً از فعالیت صرف در موسیقی به نویسندگی روی آوردم. اساساً نواختن و گوش دادن به موسیقی را کاملاً کنار گذاشتم و شروع به نوشتن کردم. در نوشته‌هایم، سعی کردم چیزی خلق کنم که منعکس‌کننده‌ی تجربیاتم هنگام نواختن موسیقی باشد.

این کاری بود که من آن زمان انجام دادم - و هنوز هم انجام می‌دهم.

نکته‌ی دیگر، شاید کمی عجیب، این است که وقتی می‌نویسم، در برهه‌ای از زمان همیشه این حس را دارم که متن از قبل نوشته شده است، جایی بیرون از من، نه درون من. فقط باید قبل از اینکه متن ناپدید شود، آن را بنویسم.

بعضی وقت‌ها می‌توانم این کار را بدون ایجاد هیچ تغییری انجام دهم. بعضی وقت‌ها مجبورم با بازنویسی، حذف و ویرایش، کلمات را جستجو کنم و با دقت سعی کنم متن از پیش نوشته شده را بیرون بکشم.

و من که نمی‌خواستم برای صحنه بنویسم، حدود ۱۵ سال این کار را انجام دادم. نمایشنامه‌هایی که نوشتم حتی اجرا هم شدند. با گذشت زمان، بسیاری از آنها در بسیاری از کشورها تولید شدند.

هنوز باورم نمی‌شود.

زندگی باور نکردنی است.

درست همانطور که به سختی می‌توانم باور کنم که اکنون اینجا ایستاده‌ام و سعی می‌کنم چیزی کم و بیش معقول در مورد نویسندگی، در رابطه با جایزه نوبل ادبیات که به من اهدا شده است، بگویم.

Ngôn ngữ thinh lặng của chủ nhân Nobel văn học: Viết thoát khỏi chính mình - 3

جان فاس در حال سخنرانی پذیرش جایزه نوبل ادبیات، ۱۰ دسامبر (عکس: جایزه نوبل).

نوشتن می‌تواند جان انسان‌ها را نجات دهد.

هنگام نوشتن رمان *سپتولوژی* ، برخی از شادترین لحظات نویسندگی‌ام را تجربه کردم. قصد نداشتم رمان بلندی بنویسم، اما کتاب کم و بیش خودش نوشته شد. بسیاری از بخش‌ها را آنقدر روان نوشتم که همه چیز فوراً سر جای خودش قرار گرفت.

فکر می‌کنم آن موقع بود که به چیزی که خوشبختی نامیده می‌شود، نزدیک‌تر بودم.

کل مجموعه سپتولوژی شامل خاطراتی از بسیاری از آثار دیگری است که نوشته‌ام، اما از منظری متفاوت. فقدان یک دوره واحد در سراسر رمان، ابداع نیست. من صرفاً رمان را همانطور که بود، در یک جریان پیوسته، بدون نیاز به مکث نوشتم.

کتاب‌های اول من نقدهای نسبتاً بدی دریافت کردند، اما تصمیم گرفتم به منتقدان گوش ندهم. فقط باید به خودم اعتماد کنم و با پشتکار به نوشتن ادامه دهم.

اگر این کار را نکرده بودم، چهل سال پیش، پس از انتشار اولین رمانم - سرخ ، سیاه - نوشتن را کنار می‌گذاشتم.

بعد از آن، من اکثراً نقدهای مثبتی دریافت کردم و حتی شروع به دریافت جوایز کردم. فکر می‌کنم مهم است که با همین منطق ادامه دهم: اگر به نقدهای منفی گوش نمی‌دادم، اجازه نمی‌دادم موفقیت هم روی من تأثیر بگذارد.

من به نوشته‌هایم پایبند خواهم ماند، پایبند خواهم ماند، پایبند به آنچه خلق کرده‌ام. فکر می‌کنم این همان چیزی است که به آن دست یافته‌ام، و واقعاً معتقدم که حتی پس از دریافت جایزه نوبل نیز به این کار ادامه خواهم داد.

وقتی به من اطلاع دادند که برنده جایزه نوبل ادبیات شده‌ام، ایمیل‌ها و پیام‌های تبریک زیادی دریافت کردم. خیلی خوشحال شدم. بیشتر پیام‌ها ساده بودند و ابراز خوشحالی می‌کردند، در حالی که برخی آنقدر متأثر شده بودند که اشک می‌ریختند.

این واقعاً من را تحت تأثیر قرار داد.

بنابراین، چیزی که بیش از همه مرا تحت تأثیر قرار داد این بود که خوانندگان صادقانه به اشتراک گذاشتند که نوشته‌های من به سادگی جان آنها را نجات داده است. به نوعی، من همیشه می‌دانستم که نوشتن می‌تواند جان انسان‌ها، حتی جان خودم را نجات دهد.

و اگر نوشته‌های من بتواند به نجات جان کسی کمک کند، هیچ چیز نمی‌تواند مرا خوشحال‌تر کند.

جان فوسه در سال ۱۹۵۹ در هاگسوند نروژ متولد شد. اولین رمان او، * قرمز ، سیاه *، در سال ۱۹۸۳ منتشر شد. در سال ۱۹۸۹، او به خاطر رمان * ناوستت * ( خانه قایقی ) مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.

او سپس اولین نمایشنامه خود را در سال 1992 نوشت - Nokon kjem til å kome ( کسی خواهد آمد ). در سال 1994 نمایش Og aldri skal vi skiljast در تئاتر ملی برگن اجرا شد.

فوسه اثر خود را به زبان نینورسک (که با نام نروژی نو نیز شناخته می‌شود) سروده است. این زبان یکی از دو زبان استاندارد در نروژی است که تقریباً ۲۷٪ از جمعیت به آن صحبت می‌کنند.

او نمایشنامه‌نویس زنده‌ای است که بیشترین اجرا را در اروپا داشته و آثارش به ۴۰ زبان مختلف ترجمه شده است. هتلی در اسلو (نروژ) سوئیتی از اتاق‌هایش را به نام او نامگذاری کرده است.

جان فاس علاوه بر نوشتن نمایشنامه و رمان، مترجم نیز هست.

(منبع: جایزه نوبل)



لینک منبع

نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

یک مکان تفریحی کریسمس با یک درخت کاج ۷ متری، شور و هیجان زیادی را در بین جوانان شهر هوشی مین ایجاد کرده است.
چه چیزی در کوچه ۱۰۰ متری باعث ایجاد هیاهو در کریسمس می‌شود؟
غرق در جشن عروسی فوق‌العاده‌ای که ۷ شبانه‌روز در فو کوک برگزار شد
رژه لباس‌های باستانی: شادی صد گل

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

ویتنام، مقصد برتر میراث جهانی در سال ۲۰۲۵

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول