در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۶، رئیس جمهور هوشی مین پس از سفری طولانی از هانوی و عبور از کشورهای متعدد، به عنوان مهمان ویژه دولت فرانسه، از فرودگاه لو بورژه پیاده شد.
دهها هزار ویتنامی مقیم خارج از کشور از سراسر فرانسه برای استقبال از عمو هو به پاریس، پایتخت فرانسه، هجوم آوردند. در میان جمعیت، مهندس جوانی به نام فام کوانگ لی حضور داشت.
بر اساس کتاب «روشنفکران نخبه ویتنامی دوران معاصر» نوشته روزنامهنگار مشهور هام چائو (۱۹۳۵-۲۰۱۶)، آقای لی از دیدن رئیس جمهور ویتنام که لباس بسیار سادهای پوشیده بود، هیچ مدالی روی سینهاش نداشت، چهرهای مهربان و چشمانی درخشان داشت، شگفتزده شد.
عمو هو از طریق رئیس انجمن ویتنامیهای خارج از کشور، مهندس لی را میشناخت و میخواست که او را در فعالیتهای فرانسه همراهی کند.
در ۸ سپتامبر ۱۹۴۶، عمو هو به کی. اس. لی گفت: «من دارم به روستا برمیگردم، تو هم آماده شو تا با من برگردی. چند روز دیگر، راه میافتیم!»
در مورد کی اس له، او مدتها بود که خود را برای بازگشت به وطنش آماده میکرد، هرچند در آن زمان مهندس ارشد ساخت هواپیما بود و حقوق سخاوتمندانهای معادل ۵۵۰۰ فرانک در ماه (معادل ۲۲ سکه طلا در آن زمان) دریافت میکرد.
در آن شرایط، کنفرانس فونتنبلو بین دولتهای فرانسه و ویتنام به بنبست رسید. دو طرف به دلیل امتناع سرسختانه فرانسه از به رسمیت شناختن استقلال و وحدت ویتنام، به هیچ توافقی دست نیافتند. این کنفرانس در 10 سپتامبر 1946 پایان یافت.
شش روز بعد، رئیس جمهور هوشی مین پاریس را به مقصد بندر تولون ترک کرد تا به ویتنام بازگردد. در کشتی جنگی دومونت دورویل، در میان روشنفکران ویتنامی خارج از کشور که او را همراهی میکردند، مهندس جوانی به نام فام کوانگ لی حضور داشت.
رئیس جمهور هو پرسید: «الان در خانه خیلی سخت است، وقتی برگردی میتوانی تحمل کنی؟»
مرد جوان بدون تردید پاسخ داد: «آقا، من میتوانم تحملش کنم.»
او ادامه داد و پرسید: «ما هیچ مهندس یا کارگر تسلیحاتی نداریم و ماشینآلات هم کم داریم. آیا میتوانید این کار را انجام دهید؟»
آقای لی با قاطعیت پاسخ داد: «آقا، من ۱۱ سال است که دارم آماده میشوم. من معتقدم که میتوانم این کار را انجام دهم.»
سرهنگ دوم دکتر تران هو هوی، از موسسه استراتژی و تاریخ دفاعی ویتنام، در گفتگو با خبرنگاران روزنامه دن تری درباره زندگی پروفسور تران دای نگییا گفت که نام واقعی پروفسور-آکادمیک (پروفسور) تران دای نگییا، فام کوانگ لی بود. او در ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۳ در کمون چان هیپ، منطقه تام بین، استان وین لونگ، روستایی غنی از سنتهای میهنپرستانه و انقلابی، متولد شد.
در سال ۱۹۳۵، مرد جوانی به نام فام کوانگ لی به فرانسه رفت و یازده سال تحصیل سخت را در سرزمینی بیگانه آغاز کرد.
اگرچه فام کوانگ لی در رشته مهندسی عمران ثبت نام کرد، اما همچنان به خودش میگفت که باید هر راهی را برای یادگیری تکنیکهای ساخت سلاح پیدا کند. او مخفیانه این را وظیفه مقدسی میدانست که سرزمین پدری به پسرش که دور از خانه زندگی میکند، محول کرده است.
این حقیقتاً آگاهی آیندهنگر یک روشنفکر جوان است که مسیر فداکاری او را برای خدمت به میهن و دستاوردهای برجستهاش در آینده شکل میدهد.
پروفسور تران دای نگیا زمانی در سندی به اشتراک گذاشت: «امپراتوری فرانسه آنقدر دیوانه نبود که اجازه دهد یک ویتنامی در مدارس تسلیحاتی تحصیل کند یا در مؤسسات تحقیقاتی یا کارخانههای تسلیحاتی کار کند. به مدت ۱۱ سال، من فقط میتوانستم خودم، در سکوت، تنهایی و مخفیانه یاد بگیرم.»
در میان هزاران ویتنامی که در آن زمان در خارج از کشور تحصیل میکردند، تنها دانشجوی «لی» این عزم «عجیب» را داشت. در آن سالها، کمتر کسی میتوانست تصور کند که جنگ برای آزادی ملی در آینده چگونه خواهد بود.
آقای لو هنوز نمیتوانست تصورش را بکند، اما معتقد بود که روزی مردم ما قیام خواهند کرد و میهنپرستان به سلاح نیاز خواهند داشت.
برای داشتن دیدی جامع از سلاحها، دانشجو مسائل اساسی مانند فلسفه جنگ، استراتژی، تاکتیکها، تکنیکهای شاخهها و خدمات نظامی را مطالعه میکند...
او تقریباً همه انواع تجهیزات نظامی را از دوران باستان تا به امروز، از نیروهای دریایی، زمینی و هوایی گرفته تا مواد منفجره، رمزها و غیره، بررسی کرد، سپس به تفصیل به هر نوع سلاح پرداخت.
بعد از کلاس مدرسه، او به کتابخانه شهر شتافت و با دقت تمام قفسههای کتاب را جستجو کرد.
به طور متوسط، او مجبور بود از بین ۲۰،۰۰۰ عنوان کتاب، کتابی مرتبط با سلاحها را پیدا کند. از بین بیش از ۱ میلیون عنوان کتاب، حدود ۵۰ کتاب ارزشمند را فیلتر کرد.
او علاوه بر کتابخانههای عمومی، به دنبال دسترسی به قفسههای کتاب تخصصی مخصوص اساتید نیز بود. هر زمان که فرصتی برای گفتگو با آنها پیدا میکرد، ماهرانه موضوع گفتگو را از مهندسی عمران به مهندسی نظامی، دو حوزهای که ارتباط نزدیکی با هم داشتند، تغییر میداد.
او در کنار مطالعات و تحقیقاتش، مدارک معتبر بسیاری نیز کسب کرد: مدرک لیسانس علوم از دانشگاه سوربن، مهندس پل و جاده از مدرسه ملی پلها و جادهها و مهندس هوانوردی از آکادمی مهندسی هوانوردی.
علاوه بر این، او چندین گواهینامه تخصصی را نیز در مدرسه پلی تکنیک و دانشگاه معدن به پایان رساند.
دکتر هوی به اشتراک گذاشت: «پس از بازگشت عمو هو به روستا، چمدان معمار لی نه تنها ذهن نابغهاش بود که بیش از یک دهه آن را پرورش داده بود، بلکه شامل انبوهی از کتابها و اسناد علوم نظامی و سلاحهایی بود که مخفیانه در مورد آنها تحقیق و جمعآوری کرده بود.»
به گفته دکتر هوی، پس از روزها سرگردانی در دریا و بازگشت به سرزمین پدری، معمار لو اولین ملاقات خود را با فرمانده کل قوا، وو نگوین جیاپ، که در آن زمان دبیر کمیسیون مرکزی نظامی و وزیر دفاع ملی بود، انجام داد.
ژنرال جیاپ در حالی که محکم دست کی. اس. لی را میفشرد، گفت: «در خانه منتظرتان هستم. از شنیدن خبر بازگشتتان به عمو هو بسیار خوشحالم.»
پس از مدتی کار در تای نگوین، در ۵ دسامبر ۱۹۴۶، معمار لی برای ملاقات با رئیس جمهور هوشی مین به هانوی بازگشت. در طول مکالمه، عمو هو نام جدیدی به او داد: تران دای نگییا.
عمو هو پرسید: «تران نام خانوادگی تران هونگ دائو است و دای نگیه از اعلامیه پیروزی نگوین ترای گرفته شده است: «از عدالت بزرگ برای شکست ظلم و ستم، از انسانیت برای شکست خشونت استفاده کنید». آیا این لقب را دوست دارید؟»
آقای نگیا بسیار سپاسگزار بود. از آن روز به بعد، او به عنوان مسئول صنایع نظامی (اولین مدیر دپارتمان صنایع نظامی) منصوب شد و مستقیماً مدیریت، هدایت و تحقیق و ساخت سلاحهای ویتنامی را بر عهده گرفت.
قبل از شروع جنگ مقاومت سراسری، آقای نگیا و همتیمیهایش بطریهای بنزین تولید میکردند، بمبهای سهشاخه ژاپنی را تعمیر میکردند و نارنجکها را از هم جدا میکردند تا تعداد بیشتری بسازند.
همزمان، او نارنجکانداز، خمپارهانداز ۵۰.۸ میلیمتری و مینهای ضد خودرو را برای خدمت به جنگ مقاومت طراحی و تولید کرد.
طبق اسناد، این دانشمند هنگام طراحی گلولههای خمپاره متوجه شد که اگر از چدن استفاده شود، گلوله باید بسیار ضخیم باشد تا بتواند شتاب بالا را تحمل کند و این باعث میشود محفظه انفجاری بسیار کوچک باشد و اثربخشی خسارت را کاهش دهد. او تصمیم گرفت برای اطمینان از دوام و قدرت تخریب، به استفاده از مس روی آورد.
در میان جنگل، بدون هیچ مسی برای کندن، کارگران نظامی از مردم هر روستا کمک خواستند. آقای نگیا با نگاه به انبوهی از دیگهای مسی، سینیهای برنجی، عودسوزها و ناقوسهای معابد که مانند کوهی در وسط حیاط کارگاه انباشته شده بودند، بیحرکت ایستاد و اشک از چشمانش سرازیر شد.
کی. اس. نگیا طرفدار تولید نکردن مواد منفجره خوب بود، زیرا ما مواد خام و تجهیزات کافی نداشتیم. مقدار کم تولیت غنیمت گرفته شده از فرانسویها فقط برای پر کردن گلولههای بازوکا، خمپارههای دوربرد و مین استفاده میشد.
سلاحهای دیگر مانند نارنجک، خاک اره پشه، بمبانداز، نارنجکانداز، خمپارههای برد کوتاه و ... با پودر کلرات سیاه (که نسبت به تولیت پایداری و تخریب کمتری دارد) پر میشوند.
مواد تشکیل دهنده داروی سیاه بسیار ساده هستند و فقط شامل گوگرد، نیترات پتاسیم، زغال چوب و کلرات پتاسیم میشوند.
کی. اس. نگیا آنقدر سخت کار میکرد که غذا خوردن و خوابیدن را فراموش میکرد. بسیاری از شبها، این دانشمند جوان فقط آرزو میکرد که صبح زودتر فرا برسد تا بتواند کار کند، تحقیق کند و آزمایش کند.
مدیر اداره تسلیحات نظامی به کارخانه جیانگ تین (تای نگوین) دستور داد تا با موفقیت یک توپ بازوکای ۶۰ میلیمتری و ۵۰ گلوله تولید کند. هنگام آزمایش، گلولهها منفجر شدند اما نفوذ نکردند.
گلولههای بازوکای آمریکایی با سوخت پر شده بودند، در حالی که ما فقط باروت گرفته شده از بمبهای فرانسوی را داشتیم. همه چیز باید از ابتدا دوباره محاسبه میشد و اصول اولیه سوخت و مواد منفجره باید درک میشد.
تصویر مهندسی که با دقت نرخ سوزش را محاسبه میکند، باروت را آزمایش میکند، روز و شب با خطکشی در دست... برای افسران منطقه جنگی بسیار آشنا شده است.
کادرهای منطقه جنگی بعداً تعریف کردند که هنگام عبور از اتاق او بسیار میترسیدند زیرا آنجا مکان بسیار خطرناکی بود. اتاق پر از انواع مواد منفجره بود و کیسههای مواد منفجره در همه جا پراکنده بودند... مهندس همچنین عادت داشت هنگام فکر کردن سیگار بکشد.
«در اوایل سال ۱۹۴۷، آزمایش بازوکا موفقیتآمیز بود. گلوله تازه ساخته شده تا عمق ۷۵ سانتیمتر روی دیوار آجری نفوذ کرد، که معادل نفوذ انفجاری گلوله بازوکای ساخت آمریکا بود.»
دکتر هوی اطلاع داد: «در ۲ مارس ۱۹۴۷، بازوکای ویتنامی برای اولین بار در نبرد مورد استفاده قرار گرفت. نیروهای ما دو تانک فرانسوی را منهدم کردند و به درهم شکستن حمله دشمن به مناطق چونگ می و کواک اوآی کمک کردند. ظهور یک سلاح جدید دشمن را غافلگیر و گیج کرد.»
این شاهکار به نقطه عطفی در صنعت نظامی ویتنام در تولید سلاح و مهمات تبدیل شد.
این دانشمند با درک اینکه سلاحهای ما، اگر قدرت تخریب زیادی داشته باشند، بسیار سنگین خواهند بود، ایده ساخت سلاحی جمع و جور و سبک را در سر پروراند که بتوان آن را روی شانه حمل کرد، اما باید به اندازه یک توپ قدرتمند باشد.
او شروع به فکر کردن در مورد تفنگهای بدون لگد (SKZ) کرد.
حتی در حالی که در پاریس کار میکرد، او به طور خاص به اصول کار SKZ علاقهمند بود، سلاحی که همزمان با ایده بمب اتمی مطرح شده بود.
البته، فقط آمریکاییها فناوری ساخت و نحوهی ساخت آن را میدانند.
به گفته دکتر هوی، در جنگلهای عمیق ویت باک، بدون هیچ سند فنی قابل استنادی، تران دای نگیا خودش پدیدههای فیزیکی را بررسی کرد، معادلات مکانیکی را نوشت و از آنجا نظریه کاملی از SKZ را تدوین کرد.
بر اساس آن مبانی نظری بود که او شروع به طراحی و ساخت اولین نمونه اولیه کرد.
کی. اس. نگیا زمانی گفته بود که وقتی با وظایف دشواری مانند ساختن نظریهای در مورد اسلحههای بدون لگد مواجه میشد، مجبور بود خیلی سخت فکر کند. نه تنها در ساعات کاری، بلکه هنگام قدم زدن، هنگام حمام کردن در نهر، هنگام غذا خوردن، هنگام خوابیدن، همیشه به SKZ توجه میکرد.
تفنگ بدون لگد ساخت ویتنام برای اولین بار در نبرد فو لو ظاهر شد و سنگرهای مستحکم دشمن را نابود کرد. قطر لوله این تفنگ ۵۰ میلیمتر است، اما قطر گلوله نوکتیز آن ۱۶۰ میلیمتر (بیش از ۳ برابر) است.
برخلاف بسیاری از اسلحههای دیگر، گلوله توخالی SKZ در خارج از لوله نصب شده و با فشار بالا شلیک میشود. وزن این اسلحه تنها حدود 20 کیلوگرم است، اما وزن گلوله تا 25 کیلوگرم میرسد.
در سال ۱۹۵۰، میدان نبرد جنوب مرکزی برای اولین بار ۱۰ توپ SKZ و بیش از ۱۰۰ گلوله دریافت کرد. این توپها و گلولهها به سربازان کمک کردند تا بسیاری از پستهای دشمن را نابود کنند.
نیروهای فرانسوی که غافلگیر شده بودند، وحشتزده از سایر پاسگاههای منطقه فرار کردند و یک اثر دومینو بیسابقه ایجاد کردند.
ارتش ما در میدان نبرد تغییرات بزرگی ایجاد کرده بود و دشمن را مجبور به تجمع کرده بود. اما در این زمان، شرایط همچنین به سلاحهایی با قدرت تخریبی بالا نیاز داشت که ضربات مهلکی به نقاط تجمع دشمن وارد کنند.
پس از آنکه چتربازان فرانسوی در سال ۱۹۴۷ در باک کان (قدیمی) فرود آمدند، معمار تران دای نگی تقریباً تمام اسناد فنی نظامی را که از فرانسه آورده بود، گم کرد.
او در فکر طراحی یک گلولهی پرنده، تنها به حافظهاش، معادلات و پارامترهایی که هنوز در ذهنش نقش بسته بودند، و تفکر خلاق خودش تکیه کرد.
او با مشاهده میدان نبرد، جزئیاتی چند در مورد این سلاح را شرح داد. از آنجا که ما و دشمن همیشه در بنبست بودیم، برد مؤثر بمب پرنده تنها به ۳-۴ کیلومتر محدود میشد و گلوله آن فقط حدود ۳۰ کیلوگرم وزن داشت.
مشکل این بود که چگونه مواد منفجره را چندین کیلومتر دورتر پرتاب کنند. مهندس نگیا تمام وقت خود را صرف تحقیق در مورد روش بهینه برای ساخت پیشران کرد.
این دانشمند هنگام حمام کردن در جویباری، به طرحی برای فشردن لایههایی از دارو در یک لوله فولادی فکر کرد و موفق شد.
سلاح جدید با نام فروتنانه «گلوله پرنده» با عجله توسعه یافت. به محض تکمیل، بلافاصله به خشنترین جبههها فرستاده شد.
در واقع، این را باید بمب پرنده نامید، زیرا قدرت تخریب آن هیچ تفاوتی با رعد و برقهایی که بر سر دشمن فرود میآیند، ندارد.
به گفته دکتر هوی، در سال ۱۹۵۲، در اولین کنگره ملی قهرمانان و مبارزان مبارزه با تقلید، به تران دای نگییا عنوان قهرمان کارگری اعطا شد، که یکی از ۷ قهرمان میهنپرست مبارزه با تقلید کشورمان بود (از جمله ۴ قهرمان ارتش: نگوین کوک تری، نگوین تی چی ین، لا وان کائو و کو چین لان؛ ۳ قهرمان کارگری: نگو گیا خام، تران دای نگی یا، هوانگ هان).
«به عنوان یک روشنفکر بزرگ، که سالها در اروپا تحصیل کرد، با اشتیاق به خدمت به سرزمین پدری و مقاومت، او قهرمان کار فکری، تران دای نگیاست (...).»
مهندس نگیا همیشه سعی میکرد به وعدههایش عمل کند: غلبه بر همه مشکلات، آموزش کادرهای فراوان، بهکارگیری دانش گسترده اروپا در شرایط محدود کشورمان. او در علم مکانیک بسیار خوب بود، اما وقتی صحبت از عمل میشد، «مکانیکی» نبود.
«مهندس نگیا سهم بزرگی در ساخت سلاحهای نظامی داشت، همیشه در کنار کارگران بود، به آنها کمک میکرد، به آنها آموزش میداد و از آنها میآموخت و تئوری را با عمل پیوند میداد.» این جمله در روزنامه نهان دان شماره ۶۱، ۱۲ ژوئن ۱۹۵۲، توسط نویسنده سیبی (نام مستعار عمو هو) درباره قهرمان کارگری، تران دای نگیا، نوشته شده است.
در طول جنگ مقاومت علیه ایالات متحده، معمار تران دای نگیا به سمتهای مهم و مختلفی منصوب شد: رئیس کمیته دولتی علوم و فناوری؛ معاون رئیس اداره کل لجستیک، اداره کل فناوری (وزارت دفاع ملی) ...
او و دیگر دانشمندان با موفقیت در مورد اقدامات فنی بسیاری علیه بمبهای مغناطیسی دشمن، بمبهای خوشهای، بمبهای لیزری، مینهای برگی و نارنجکها تحقیق کردهاند؛ و انواع مختلفی از سلاحها و تجهیزات را برای خدمت به نیروی دریایی در حمله به کشتیهای جنگی دشمن در ساحل، مانند اشعه مادون قرمز، رادار و مینهای APS، تولید کردهاند.
او همچنین در مورد اقدامات فنی برای کشف، حذف و خنثیسازی مینها و بمبهای مغناطیسی که امپریالیستهای آمریکایی بر دهانه رودخانهها و بنادر شمال کشور ما پرتاب میکردند، تحقیق کرد.
به طور خاص، او و دیگر دانشمندان با موفقیت تجهیزات KX را برای بهبود توانایی شناسایی هواپیماهای B52 در هنگام پارازیت اندازی، تحقیق و تولید کردند و برخی پیشرفتهای فنی را در موشک SAM-2 ایجاد کردند که به نیروهای ما کمک کرد تا در سال ۱۹۷۲ "قلعه پرنده" آمریکایی را در آسمان هانوی سرنگون کنند.
«بمبافکنهای بی-۵۲ آمریکا مانند «لولو»هایی هستند که توسط آمریکا استفاده میشوند و باعث نگرانی در سراسر جهان شدهاند.»
کی اس تران دای نگی گفت که همه ابزارها و سلاحها، هر چقدر هم که مدرن باشند، هنوز هم معایبی دارند.
سرهنگ دوم دکتر تران هو هوی تأکید کرد: «ما باید نقاط ضعف را تحقیق، کشف و بهرهبرداری کنیم و این فعالترین اقدام متقابل است.» او و دیگر دانشمندان ویتنامی مستقیماً تکنیکهایی را برای کمک به نیروی هوایی در افزایش قدرت و آمادگی برای شکست حملات هوایی استراتژیک ایالات متحده تحقیق و بهبود بخشیدند.
در عملیات «هانوی - دین بین فو در آسمان ۱۹۷۲»، ارتش و مردم ویتنام شمالی ۸۱ هواپیمای آمریکایی، از جمله ۳۴ هواپیمای B-۵۲ را سرنگون کردند و با خلق یک «معجزه ویتنامی» ضربهای قاطع وارد کردند که دولت آمریکا را مجبور به امضای توافقنامه پاریس برای پایان دادن به جنگ، بازگرداندن صلح به ویتنام و هموار کردن راه برای ارتش و مردم ما برای دستیابی به پیروزی کامل کرد.
در روز تاریخی 30 آوریل 1975، جنوب به طور کامل آزاد شد.
او در دفترچه یادداشت خود نوشت: «ماموریتى که عمو هو به ما و جمعی از دانشمندان ویتنامی برای شرکت در علوم تسلیحاتی و نظامی در دو جنگ مقاومت محول کرده بود، به پایان رسیده است.»
پروفسور تران دای نگیا در سن بازنشستگی این فرصت را دارد که آنچه را که در طول زندگی خود تجربه کرده است، به یاد بیاورد. او که در سنین پایین یتیم شده و تنها فرزند خانواده بود، خیلی زود سبک زندگی مستقلی را برای خود شکل داد و در سختیهای اولیه زندگی، خود را پرورش داد.
پدر پروفسور تران دای نگیا معلم مدرسه ابتدایی بود که زبان فرانسه میدانست. او اغلب به پسرش ریاضی درس میداد و به پسرش احترام به اصول اخلاقی انسانیت، عدالت، ادب، خرد و امانتداری فرزانگان را میآموخت. نام فام کوانگ لی نیز همین معنی را دارد.
مادرش فردی بود که اغلب متون مقدس بودایی را تلاوت میکرد و عشق، بخشش و شادی را به پسرش منتقل میکرد.
آموزهها و راهنماییهای والدینش، همراه با صبر و ارادهی آنها، بود که به تدریج سبک زندگی منظمی را در او شکل داد: او هر روز با پشتکار اسناد را میخواند، یادداشت برمیداشت و فکر میکرد.
هر کسی که آقای تران دای نگیا را ملاقات کرده باشد، لطافت و سادگی او را حس میکند. اگرچه او دانشمندی فرهیخته است، اما همیشه فروتن و خوشبرخورد است.
در روزهای پایانی عمرش، اگرچه این دانشمند پیر و ضعیف شده بود، اما همچنان صفات والای خود را حفظ کرده بود. ساعت ۴:۲۰ بعد از ظهر روز ۹ آگوست ۱۹۹۷، آخرین نفس خود را (در سن ۸۵ سالگی) کشید.
بستگانش گفتند که وقتی او درگذشت، چهرهاش بسیار آرام بود. او با چشمانی پر از عشق به همسرش که دههها در کنارش سخت کار کرده بود، نگاه کرد و سپس به آرامی آخرین نفس خود را کشید.
«پروفسور تران دای نگی یکی از نمونههای بارز اتکا به نفس، خلاقیت و فداکاری به سرزمین پدری در تاریخ مدرن ویتنام است.»
سرهنگ دوم دکتر تران هو هوی تحسین و احترام خود را ابراز کرد: «مشارکتهای خستگیناپذیر او به طور قابل توجهی به توسعه و رشد تدریجی صنعت دفاعی ویتنام، که در ابتدا کوچک، ناقص و عقبمانده بود، کمک کرده و با موفقیت الزامات وظیفه مبارزه برای آزادی ملی و حفاظت از سرزمین پدری را برآورده کرده است.»
زندگی پروفسور تران دای نگیا، تصویری ایدهآل از یک ویتنامی است که در خارج از کشور تحصیل کرد تا آنچه را که برای کشورش ضروری بود، کسب کند و سپس برای پیوستن به مردم به کشور بازگشت و هوش، استعداد و تلاشهای خود را برای شرکت در مبارزه و ساختن سرزمین پدری به کار گرفت.
عکس: سند، موزه تاریخ نظامی ویتنام
محتوا: Thanh Binh، Minh Nhat
طراحی: توان نگییا
۲۳ آگوست ۲۰۲۵ - ۰۶:۴۸
منبع: https://dantri.com.vn/khoa-hoc/ong-vua-vu-khi-viet-tu-ky-su-may-bay-den-bazooka-rung-chuyen-chien-truong-20250821170034476.htm






نظر (0)