مهم نیست عشق چقدر قوی باشد، مواقعی وجود خواهد داشت که ازدواج خسته کننده می شود. این چیزی است که در هیچ ازدواجی قابل تغییر نیست.
بعضی افراد برای حل مشکلات و پرورش رابطهشان با هم همکاری میکنند، اما بعضی دیگر برای تنوع، شادی را در بیرون از رابطه جستجو میکنند.
آنها فراموش میکنند کسی که در کنارشان است و با آنها در فراز و نشیبها همراه است، صادقترین فرد است.
آنها فریفته دنیای رنگارنگ بیرون شدند، کور شدند و زمانی که متوجه شدند و پشیمان شدند، خیلی دیر شده بود. اینگونه بود که ازدواج تیئو لام به پایان رسید.
ازدواج خفه کننده
قبل از ازدواج، تیو لام به عنوان مسئول پذیرش در یک شرکت کوچک کار میکرد. در این سمت، او هر روز از ساعت ۹ صبح تا ۵ بعد از ظهر کار میکرد که بسیار فراغتبخش بود اما حقوق آن کم بود.
پس از ازدواج، شوهر و خانوادهاش میخواستند که او روی بارداری و مراقبت از خانواده تمرکز کند، بنابراین به او پیشنهاد دادند که کارش را رها کند و در خانه بماند تا شوهرش بتواند از او حمایت کند. تیو لام، که فردی تنبل بود، به سرعت موافقت کرد.
روزهای شیائو لان بعد از آن بسیار کسلکننده بود. او هر روز تا نیمهشب بازی میکرد و با تلفن همراهش وبگردی میکرد، سپس تا ظهر روز بعد میخوابید و فقط زمانی که شوهرش سر کار میرفت از خواب بیدار میشد. ظهر سفارش غذای بیرونبر میداد و بعد از ظهر وقتی کاری نداشت به خرید میرفت و هر روز پول شوهرش را خرج میکرد.
تیو لام از چنین زندگیای احساس رضایت میکرد. اما با گذشت زمان، شوهرش کمکم صبرش را از دست داد و از همسر بیکارش خسته شد.
چرا باید این را بگوید در حالی که خودش پیشنهاد داده همسرش کارش را رها کند؟ در واقع، وقتی مردی میخواهد همسرش در خانه بماند و خانهدار باشد، مطمئناً منظورش این نیست که از او بخواهد تمام روز سرش را در آشپزخانه فرو کند، اما حداقل انتظار دارد قبل از رفتن به سر کار، یک صبحانه ساده، بعد از یک روز کاری سخت، یک شام گرم داشته باشد. اما تیئو لام اینطور نیست.
روزی شوهر تیو لام از سر کار به خانه آمد و آشپزخانه هنوز سرد بود. با دیدن همسرش که غرق در بازیگوشی خود بود، خشمش منفجر شد. او رک و پوست کنده گفت اگر میدانست تیو لام چنین آدم تنبلی است و تمام روز بازیگوشی و خرید میکند، هرگز با او ازدواج نمیکرد.
تیئو لام با شنیدن صحبتهای شوهرش، کمکم متوجه شد که ادامهی این وضعیت برایش غیرمنطقی است. برای کاهش تنش در خانواده، او کمکم با تهیهی یک صبحانه و شام کامل، تغییر کرد. شوهر تیئو لام آدم تنگنظری نبود و با دیدن بهبود تدریجی همسرش، به همان اندازه که در ابتدای ازدواجشان مهربان بودند، مهربان هم بود.
این نوع زندگی حدود ۵ سال طول کشید. شیائو لان از ماندن طولانی مدت در خانه احساس کسالت میکرد و علاقه شوهرش به ازدواج نیز به تدریج کاهش مییافت. علاوه بر این، سالهای زیادی گذشته بود و آنها هنوز فرزندی نداشتند. شوهر با دیدن همسرش که تمام روز بدون رفتن به سر کار در خانه پرسه میزد و فرزندی برای مراقبت نداشت، نمیتوانست جلوی بیصبری خود را بگیرد.
(تصویر)
این زوج برای درمان ناباروری به بیمارستانهای زیادی مراجعه کرده بودند اما نتیجهای نگرفته بودند. همه پزشکان تأیید کردند که سلامت آنها طبیعی است و هیچ مشکلی وجود ندارد. با این حال، خانواده شوهر تیئو لام نیز آنها را تحت فشار قرار دادند. آنها میخواستند نوه داشته باشند اما هرگز آنها را نمیدیدند، بنابراین رفتارشان با عروسشان دیگر مانند قبل گرم نبود.
خود تیو لام هم سعی کرد بیرون از خانه شغلی پیدا کند. با این حال، وقتی فهمیدند که او تجربه کاری کمی دارد و سالها در خانه بوده، همه مردد شدند و از استخدام او خودداری کردند. علاوه بر این، سن هم برای تیو لام یک مانع بود، تنها شغلهایی که میتوانست داشته باشد پیشخدمتی در رستوران یا فروشندگی در سوپرمارکت بود. تیو لامِ تنبل چطور میتوانست حاضر به انجام چنین کاری باشد؟
رفتار شوهرش با تیو لام نیز به طور فزایندهای سرد شد. روزهای هفته، او دیر از سر کار به خانه میآمد و آخر هفتهها، با اینکه تمام روز در خانه بود، به ندرت با هم صحبت میکردند. زندگی زناشویی آنها بسیار خفقانآور بود، اما او جرات جدایی نداشت.
طلاق به خاطر یک خبر بیاهمیت در شبکههای اجتماعی
آن روز، تییم لام با تنبلی در خانه مشغول تماشای تلویزیون بود که یکی از دوستان دانشگاهیاش با او تماس گرفت. این شخص گفت که تمام کلاس در حال برگزاری یک گردهمایی هستند و از او خواست که بیاید و در آن شرکت کند. او که نگران شوهر و فرزندانش بود، وقتی از او دعوت شد تا با دوستان قدیمیاش دور هم جمع شوند، فوراً موافقت کرد.
در روز ملاقات، تیو لام با دقت لباس پوشید و آرایش کرد. از آنجایی که هنوز زایمان نکرده بود، در مقایسه با همسالانش کاملاً جوان به نظر میرسید. او همچنین زیبا بود، بنابراین پس از لباس پوشیدن، حتی زیباتر هم به نظر میرسید.
آن روز، تمام کلاس قرار بود در یک رستوران شیک همدیگر را ملاقات کنند. به محض اینکه تیئو لام نشست، متوجه شد کسی که کنارش نشسته همان پسری است که آن سال به او علاقه داشت. در آن زمان، بسیاری از افراد کلاس میدانستند که او از آن پسر خوشش میآید، اما جرات اعتراف نداشتند و احساسات خود را پنهان میکردند. حالا که تیئو لام دوباره در آن موقعیت با او ملاقات میکرد، صورتش سرخ شده بود و حتی درخشانتر به نظر میرسید.
بعد از شام، همه تصمیم گرفتند به کارائوکه بروند و آواز بخوانند، تیئو لام هم آنجا بود. فضا پر جنب و جوشتر و راحتتر شد. تمام کلاس به یاد آوردند که او قبلاً دوست قدیمیاش را دوست داشت، بنابراین با لحنی نیمهشوخی پیشنهاد دادند که آن دو همدیگر را بغل کنند، انگار که آرزوی قدیمیشان برآورده شده باشد. بعد از چند بار امتناع، تیئو لام و آن شخص در میان تشویق حضار یکدیگر را در آغوش گرفتند.

(تصویر)
در آن لحظه، تمام ناراحتیهای زناشویی تیئو لام ناگهان به اوج خود رسید، او در آغوش همسر سابقش شروع به گریه کرد. برخی این صحنه را دیدند و مسخره کردند، سریع عکس گرفتند و در شبکههای اجتماعی منتشر کردند، اما تیئو لام توجه زیادی نکرد. از آنجایی که همه در حال نوشیدن شراب بودند، او و چند دوست دخترشان هتلی در همان نزدیکی اجاره کردند تا یک شب در آنجا بمانند.
روز بعد، وقتی تیو لام به خانه برگشت، خانه را بهم ریخته دید، شوهرش روی مبل نشسته بود و سیگار میکشید. به نظر میرسید که تمام شب آنجا نشسته بوده است...
معلوم شد یکی از دوستانی که به مراسم تجدید دیدار با تیو لام رفته بود، با شوهرش آشنا بوده است. بعد از اینکه شوهرش عکس را در شبکههای اجتماعی منتشر کرد، لحظهای که او و دوست پسر سابقش، چه خوشحال و چه ناراحت، یکدیگر را در آغوش گرفته بودند، توسط شوهرش دیده شد.
ازدواج این زوج از قبل دچار مشکل شده بود، بنابراین این حادثه آخرین تیر ترکش بود. شوهر تیو لام حاضر نبود باور کند که تصویر صرفاً مربوط به بغل کردن یک همکلاسی توسط همسرش است، بدون اینکه هیچ احساسی در آن دخیل باشد. با وجود تلاشهای همسرش برای توضیح، او اصرار به طلاق داشت.
«همه چیز در اینترنت پخش شده، و تو هنوز اصرار داری که هیچ ربطی به او ندارد؟ من دیگر جرات نمیکنم با زنی مثل تو بمانم. طلاق بگیر! هر چه زودتر، بهتر!» - شوهر تیو لام گفت.
بالاخره این ازدواج ننگین به پایان رسید.
تیئو لام جرات نکرد دلیلش را برای کسی فاش کند، اما نمیتوانست از شایعات دنیا دوری کند، دیگران هنوز داستان را میدانستند و فکر میکردند او آدم بیادبی است.
در واقع، این ازدواج از همان ابتدا بسیار شکننده بود. اما او به جای تلاش برای نجات رابطه، مرد دیگری را در آغوش گرفت. چه عشقی وجود داشته باشد چه نه، پذیرش این موضوع سخت بود.
در یک ازدواج عادی، وقتی دو نفر در این موقعیت قرار میگیرند، باید ببینند آیا جایی برای «بازگشت» و اصلاح رابطهشان وجود دارد یا خیر. اگر جایی برای بازگشت نباشد، دیگر عشقی بین دو نفر وجود ندارد و نیازی به ادامه این ازدواج نیست.
ازدواج قرار است برای مردم خوشبختی بیاورد. اگر فقط بحثهای بیپایان به همراه داشته باشد، زندگی مشترک بیش از حد خفهکننده و استرسزا باشد، پس توقف در زمان بهترین انتخاب است.
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/vo-di-hop-lop-sau-nhieu-nam-o-nha-noi-tro-chong-vua-nhin-thay-canh-tuong-ben-trong-bua-tiec-tang-2-thi-lap-tuc-tuyen-bo-ly-hon-172241014094914194.htm
نظر (0)