Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

مادرم عروسش را مجبور کرد سندی را امضا کند که از ارث خود صرف نظر می‌کرد، اما بلافاصله پشیمان شد زیرا عروسش با یک حرکت بسیار هوشمندانه تلافی کرد.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội04/01/2025

من همچنین فکر می‌کنم مادرم به خاطر اینکه عمداً سعی داشت خواهرشوهرم را جلوی همه تحقیر کند، رفتار غیرمنطقی‌ای داشت.


با حدود یک ماه باقی مانده تا تت (سال نو قمری)، در حالی که همه با هیجان خلاصه‌های سال خود را به اشتراک می‌گذارند و برای استقبال از سال نو آماده می‌شوند، خانواده من در معرض خطر برگزاری جشن تت با شادی کمتری هستند.

دلیلش این است که مادرم بیش از حد به خواهرشوهرم فشار می‌آورد و باعث می‌شد رابطه‌ی عادی قبلی‌شان تیره و تار شود و شرایط نامناسبی برای کل خانواده ایجاد شود.

خواهرشوهرم پنج سال است که با خانواده من ازدواج کرده است. این مدت نه زیاد است و نه کم، اما آنقدر اتفاقات افتاده که او در خانواده من احساس غریبگی می‌کند.

این چیزی بود که او به من گفت، من خودم آن را از خودم نساختم. خوشبختانه، با اینکه من خواهرشوهرش هستم، هرگز هیچ اختلافی با او نداشته‌ام؛ برعکس، ما کاملاً صمیمی هستیم و اغلب همه چیز را در زندگی‌مان با هم در میان می‌گذاریم.

بعد از ازدواج، احساسات خواهرشوهرم را درک کردم. مهم نیست شوهر و خانواده‌اش چقدر خوب باشند، عروس هنوز فامیل خونی نیست. همچنین متوجه شدم که مادرشوهرم حتی از مادر خودم هم آسان‌گیرتر است. مادرم شخصیتی دمدمی مزاج و غیرقابل پیش‌بینی دارد و به همین دلیل است که خواهرشوهرم همیشه اینقدر ناراضی است.

اگرچه رفتار مادرم با خواهرشوهرم دقیقاً بی‌رحمانه نبود، اما او عادت داشت اوضاع را برای او سخت کند.

برای مثال، اگر خواهرشوهرم یک غذای ساده بپزد، مادرم از او می‌خواهد که این غذا را اضافه یا آن غذا را حذف کند و اصرار دارد که آن را طبق سلیقه خودش بپزد، بدون اینکه به دستور پخت آن اهمیتی بدهد.

من بارها به مادرم نصیحت کردم که این کار را نکند، چون فقط فضای خانه را خفه‌تر می‌کرد. اما مادرم گوش نمی‌داد؛ می‌گفت باید کمی بترساند تا عروسش به او احترام بگذارد و از او بترسد.

نمی‌دانم خواهرشوهرم از مادرم می‌ترسید یا نه، اما بعد از سال‌ها تحمل این وضعیت، تصمیم گرفت از خانه برود و خودش زندگی کند. برادرم هم خانه‌ی جدیدی می‌خواست، برای همین از این کار حمایت کرد. بنابراین آنها به همراه فرزندشان به یک آپارتمان نقل مکان کردند و آن را با پول خودشان به صورت قسطی خریدند.

در ابتدا، مادرم خیلی ناراحت شد. او گفت عروسم عمداً پسرم را "تحریک" می‌کند که از جلوی چشمش دور بماند. آهی کشیدم و به مادرم گفتم که حق با عروسم است که او را از جلوی چشمش دور نگه دارد. اگر من بودم، نمی‌توانستم تحمل کنم، اما چون او مادر خودم است، مجبور بودم بپذیرم.

Mẹ tôi ép con dâu kí giấy khước từ tài sản, ngay sau đó liền hối hận vì con dâu đáp trả bằng chiêu quá cao tay- Ảnh 1.

بعد از مدتی که جدا از هم زندگی کردیم، رابطه‌ی خواهرشوهرم و مادرم کمی نرم‌تر شد. وقتی مادرم دلتنگ نوه‌هایش می‌شد، زنگ می‌زد و آنها را برای شام دعوت می‌کرد و خواهرشوهرم هم گاهی اوقات با هدایایی به خانه‌شان می‌آمد، بنابراین مادرم نسبت به قبل با او مهربان‌تر شد.

من و برادرم از دیدن تغییر فضای خانواده به سمت بهتر شدن خیلی خوشحال بودیم. به نظر می‌رسد ضرب‌المثل «دوری باعث محبت بیشتر می‌شود، اما نزدیکی باعث تحقیر می‌شود» کاملاً درست است. اما این شادی کوتاه مدت بود؛ آرامش فقط مدت کوتاهی دوام آورد و دوباره مشکلات از سر گرفته شد.

چند روز پیش، مادرم ناگهان به بهانه «خلاصه آخر سال» همه بچه ها و نوه ها را برای صرف غذا صدا زد و اقوام نزدیک را هم دعوت کرد.

همه برای یک وعده غذایی مفرح جمع شدند؛ مدت‌ها بود که چنین دورهمی پرشوری نداشتیم. اما در حالی که تمام خانواده مشغول خواندن کارائوکه بودند، مادرم با چیزی که هیچ‌کس انتظارش را نداشت، فضای گرم را به هم ریخت.

پدربزرگ مادری من اخیراً به شدت بیمار شد. مادربزرگ مادری من مدت‌ها پیش فوت کرد و تنها او را به جا گذاشت، بنابراین اکنون او تمام دارایی‌ها را در اختیار دارد. با دیدن وخامت حالش، تصمیم گرفت تمام خانه و پول را برای فرزندان و نوه‌هایش به ارث بگذارد. از آنجایی که مادرم تنها دختر آنهاست، طبیعتاً همه چیز متعلق به اوست.

در مجموع، پدربزرگ مادری‌ام مالکیت یک خانه و یک قطعه زمین را به مادرم منتقل کرد، اما من در مورد پول، طلا یا سایر اسناد مطمئن نیستم. مادرم گفت که می‌خواهد املاک و مستغلات را بین من و برادرم تقسیم کند تا از اختلافات بعدی جلوگیری شود. من و برادرم همیشه با هم خوب کنار آمده‌ایم، بنابراین هر دو توافق کردیم که او خودش آن را تقسیم کند؛ هیچ‌کدام از ما چیزی بیشتر یا کمتر نخواستیم.

با این حال، قبل از اعلام تصمیم برای تقسیم خانه و زمین، مادرم خواهرشوهرم را صدا زد و یک تکه کاغذ به او داد. همه کسانی که آن روز آنجا بودند با کمال تعجب فهمیدند که این یک چشم‌پوشی «داوطلبانه» از اموال بوده است.

مادرم گفت که نمی‌خواهد عروسش در «امور خصوصی» خانواده شوهرش دخالت کند تا از درگیری‌های آینده بر سر اموال جلوگیری کند، بنابراین برای آرامش خاطر، خواهرشوهرم را مجبور کرد آن برگه را امضا کند.

من و برادرم هر دو مخالفت‌هایمان را ابراز کردیم. خواستگاری مامان از خواهرشوهرم فوق‌العاده حساس بود؛ او باید یک جلسه خانوادگی برگزار می‌کرد نه اینکه جلوی همه اقوام خجالت‌زده‌اش کند!

می‌دانم خواهرشوهرم هیچ‌وقت طمعی به چیزی که مال دیگران است ندارد. حتی اگر مادرم در ماجرای تقسیم اموال اسمش را هم نمی‌آورد، هیچ‌وقت حتی نیم‌نگاهی هم به یک تکه زمین نمی‌نداخت.

با خودم فکر کردم: «همینه که هست، من محکوم به فنا هستم.» رفتار مادرم معادل تحقیر خواهرشوهرم بود و به وضوح نگرانی او را از اینکه مبادا دارایی‌های خانواده را تصاحب کند، نشان می‌داد.

در تمام این سال‌ها، او بسیار با ملاحظه بوده، هرگز کسی را از اطرافیانش نرنجانده و حتی برای خانواده‌ام فداکاری‌های زیادی کرده است. من نگران رفتار خواهرشوهرم بودم، اما به طور غیرمنتظره‌ای، او قاطعانه و بدون هیچ حرکت غیرضروری امضا کرد!

بعد از امضا، کاغذ را در دست مادرم گذاشت و با خونسردی جلوی همه خانواده اعلام کرد که از این به بعد دیگر برای مادرشوهرش پول توجیبی ماهانه نمی‌فرستد. دلیلش هم این بود که او و شوهرش اینجا زندگی نمی‌کنند و هیچ دخالتی در مخارج خانه ندارند، بنابراین هیچ مسئولیتی در قبال پرداخت هیچ چیزی ندارند.

علاوه بر این، او در حال حاضر در حال پرداخت بدهی وام مسکن و ضررهای بازار سهام برادرم است و حقوق او مدت‌ها پیش قطع شده است. او برای حمایت از تحصیل فرزندانش باید پول پس‌انداز کند، بنابراین این بدهی را به مادرم «منتقل» خواهد کرد.

برادرم سهم ارثش را دریافت کرد، بنابراین خواهرشوهرم دیگر موظف به پرداخت بدهی‌های او نیست. شرایط بده بستان بود و مادرم نمی‌توانست کلمه‌ای برای انتقاد از عروسش پیدا کند.

خواهرشوهرم بدون هیچ ابایی از «لاف زدن» این که درآمد برادرم فقط ۷ میلیون دونگ در ماه است، در حالی که خودش با فروش اجناس برای گذران زندگی، درآمد «متوسط» ۳۰ میلیون دونگ دارد، ابایی نداشت. همه تعجب کردند و با هم پچ پچ کردند، چون فهمیدند که لباس‌های شیک برادرم همه به لطف همسرش است، چون ۷ میلیون دونگ او حتی برای پرداخت شهریه مدرسه فرزندانش هم کافی نیست!

مادرم با لجاجت به سرزنش خواهرشوهرم ادامه داد و گفت که با اینکه او 30 میلیون دونگ درآمد دارد، خسیس است و حتی از دادن 5 میلیون دونگ در ماه به او اکراه دارد و او را خسیس و بدجنس خطاب کرد. خواهرشوهرم فقط لبخند زد و بحثی نکرد. بعد از آن، بلند شد، تنها رفت و برادرم را گیج و مبهوت همانجا تنها گذاشت.

مادرم عصبانی بود اما کاری از دستش برنمی‌آمد. اگر خواهرشوهرم دیگر ماهانه به او پول نمی‌داد، احتمالاً مادرم بخش قابل توجهی از «سرمایه‌ی در گردش» خود را با همسایه‌ها از دست می‌داد. مادرم بعد از تمام محاسبات و مذاکرات با عروسش، احتمالاً هرگز تصور نمی‌کرد که امضای سند انصراف از سهمش از ملک، برایش بیشتر از سودش هزینه داشته باشد. او عمیقاً پشیمان است، اما حالا خیلی دیر شده است. عروسش او را رها کرده و اقوامش او را مسخره می‌کنند. نمی‌فهمم مادرم چه فکری می‌کرد...



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/me-toi-ep-con-dau-ki-giay-khuoc-tu-tai-san-ngay-sau-do-lien-hoi-han-vi-con-dau-dap-tra-bang-chieu-qua-cao-tay-172250103155917195.htm

برچسب: تمبر

نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

یک مکان تفریحی کریسمس با یک درخت کاج ۷ متری، شور و هیجان زیادی را در بین جوانان شهر هوشی مین ایجاد کرده است.
چه چیزی در کوچه ۱۰۰ متری باعث ایجاد هیاهو در کریسمس می‌شود؟
غرق در جشن عروسی فوق‌العاده‌ای که ۷ شبانه‌روز در فو کوک برگزار شد
رژه لباس‌های باستانی: شادی صد گل

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

دان دن - «بالکن آسمانی» جدید تای نگوین، شکارچیان جوان ابرها را به خود جذب می‌کند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول