Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

مادر شوهر یک کیسه پلاستیکی سیاه بزرگ را به رختخواب آورد، آن را باز کرد و دامادش را مجبور کرد زانو بزند.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội16/01/2025

برای پشیمانی خیلی دیر است.


«مردم اغلب می‌گویند هیچ کیک برنجی استخوان ندارد، هیچ نامادری‌ای فرزندخوانده‌هایش را دوست ندارد. اما خانواده همسرم فرق دارند. من می‌بینم که با اینکه مادرشوهرم نامادری است، دخترش را خیلی دوست دارد و سخت تلاش می‌کند تا او را به مدرسه در شهر بزرگ بفرستد.»

آقای تان (۳۵ ساله، ساکن شانگهای، چین) در ویبوی شخصی‌اش نوشت: «او زیبا و فهمیده است. من هم مدیر یک شرکت بزرگ هستم، ۱۰ سال از او بزرگترم، عضوی از نسل ۸X. بعدها، وقتی ازدواج کردیم و بچه‌دار شدیم، چون نمی‌خواستم غریبه‌ها وارد خانه شوند، از مادرشوهرم خواستم با من زندگی کند تا بتواند از بچه‌ها مراقبت کند و هر ماه هم مقداری پول به او می‌دادم.»

Mẹ vợ đưa vào tận giường một túi bóng đen to đùng, mở ra thứ bên trong khiến con rể quỳ xuống - Ảnh 1.

این زوج از مادر شوهر خود خواستند که از روستا بیاید و با آنها زندگی کند تا در مراقبت از کودک به آنها کمک کند و در عین حال حقوق ماهانه به آنها بپردازد. عکس تزئینی.

با این حال، اوضاع آنطور که آن تان پیش‌بینی کرده بود، آرام به نظر نمی‌رسید.

خانم لو (۴۵ ساله) - مادر همسر آقای ها لین (۲۵ ساله) همیشه به سبک زندگی روستایی عادت داشته، نمی‌داند چگونه از بسیاری از وسایل هوشمند خانه استفاده کند، غذاهای شور می‌پزد، گاهی اوقات بیش از حد اهمیت می‌دهد و همین باعث می‌شود آقای تان خیلی راضی نباشد.

به خصوص در مورد مراقبت از فرزندانش. اگرچه خانم لیو نگرش خود را به وضوح بیان نکرد، اما می‌توانست فاصله بین فرزندانش و خود را احساس کند. با این حال، چون او نوه‌هایش را دوست داشت، خانم لیو ماند.

آقای تان اضافه کرد: «می‌خواهم فرزندم را علمی و مدرن بزرگ کنم، اما راستش را بخواهید، او خیلی روستایی است. فرزندم امسال ۲ ساله می‌شود، بنابراین قصد دارم با همسرم در مورد اینکه اجازه دهد به روستا برگردم و فرزندم را به مدرسه ببرم، صحبت کنم.»

اوج ماجرا روزی بود که خانم لو نوه‌اش را برای پیاده‌روی برد اما متأسفانه او را گم کرد. وقتی خانواده برای پیدا کردنش رفتند، خوشبختانه یکی از همسایه‌ها او را تنها در زمین بازی پیدا کرد و به خانه آورد. «با این حال، چیزی که باعث تعجب من شد این بود که مادرشوهرم گفت نوه‌اش را به بازار برده است، ما بیش از ۲ ساعت در بازار گشتیم، دوربین را بیرون آوردیم اما چیزی پیدا نکردیم. پس واقعاً چه اتفاقی برای او افتاد؟»

خیلی نگران بودم، خوشبختانه این بار یکی از آشنایانم من را شناخت، وگرنه الان نمی‌دانستم فرزندم کجاست. از این فرصت استفاده کردم و به همسرم گفتم. بعد از کمی تردید، او موافقت کرد.

Mẹ vợ đưa vào tận giường một túi bóng đen to đùng, mở ra thứ bên trong khiến con rể quỳ xuống - Ảnh 3.

خانم لو با دیدن خانواده‌اش در چنین وضعیتی و با فکر کردن به بیماری خودش، موافقت کرد که به زادگاهش بازگردد. عکس تزئینی.

بنابراین فقط دو روز بعد، من و همسرم نشستیم تا با مادرم صحبت کنیم. همچنین با درایت گفتیم که بچه حالا به اندازه کافی بزرگ شده که به مدرسه برود و با دیدن اینکه مادرم اینجا دوران سختی را می‌گذراند، می‌خواستیم که او به روستا برگردد تا از دوران پیری‌اش لذت ببرد. انگار مادرم متوجه چیزی شد و حتماً به خاطر از دست دادن نوه‌اش احساس گناه می‌کرد، بنابراین موافقت کرد.

آقای تان به یاد می‌آورد: «ما برنامه‌ریزی کرده بودیم که او سه روز دیگر بماند تا آخر هفته که من و همسرم تعطیل هستیم، بتوانیم او را به همراه فرزندانمان به زادگاهش برگردانیم.»

با این حال، در ۳ روز بعد، هم او و هم همسرش متوجه شدند که مادر شوهرش بسیار غمگین است. تا اینکه یک شب، وقتی آقای تان و همسرش در اتاق خواب بودند. حدود ساعت ۱۰ شب بود، وقتی می‌خواستند به رختخواب بروند، صدای در زدن را شنیدند. خانم لو گفت: «مامان، می‌توانی بیایی تو؟» با شنیدن این حرف، آنها فوراً مادرشان را صدا زدند. قبل از اینکه بتوانند از رختخواب بیرون بیایند، این زوج وقتی دیدند مادرشان یک کیسه پلاستیکی سیاه در دست دارد و به آنها می‌گوید آن را باز کنند، احساس سردرگمی کردند.

«با کمال تعجب دیدم که داخل آن مقدار زیادی پول، چه بزرگ و چه کوچک، در رول‌های مختلف کاغذ پیچیده شده بود. همچنین یک کامیون اسباب‌بازی هم بود. مادرم اضافه کرد که این کل پولی است که من و همسرم بیش از یک سال هر ماه برایش می‌فرستادیم. جدا از پول خرید هدیه و کیک برای نوه، مادرشوهرم هنوز آن را نگه داشته بود. این بار، او آن را به من و شوهرم پس داد زیرا «من به خاطر عشق به نوه آمده‌ام، نه به خاطر پول».

آقای تان تعریف کرد: «مادرم همچنین پول پس‌انداز کرد تا برای پسرم یک ماشین اسباب‌بازی که دوست داشت بخرد و اضافه کرد: «با پسرت خیلی سختگیر نباش، او هنوز کوچک است، بگذار مثل بقیه بچه‌ها هر چیزی را که می‌خواهد تجربه کند. او به میگو حساسیت دارد، دوست دارد گوشت خرد شده و سبزیجات بخورد و برای اینکه زیاد غذا بخورد باید دورایمون را تماشا کند.»

آقای تان با شنیدن این حرف مادرزنش متوجه شد که چقدر اشتباه می‌کند که همیشه در مورد مادرش بد فکر می‌کند. حتی چیزهایی بود که مادرش در مورد نوه‌اش می‌گفت و او، به عنوان یک پدر، نمی‌دانست.

Mẹ vợ đưa vào tận giường một túi bóng đen to đùng, mở ra thứ bên trong khiến con rể quỳ xuống - Ảnh 5.

عکس تصویرسازی.

آقای تان گفت: «من هنوز آن لحظه را به یاد دارم، حتی زانو زدم، مادرم را بغل کردم و به او گفتم که پیش ما بماند. همسرم گریه کرد. با این حال، او همچنان مصمم بود که به خانه برود. او همچنین از پذیرش پول خودداری کرد. این واقعاً درس پرهزینه‌ای برای من و همسرم بود.»

دو ماه از بازگشت مادرزنش به زادگاهش می‌گذرد. ​​اگرچه او هر روز برای جویا شدن حالش تماس می‌گیرد، اما او، همسر و پسرش همگی فقدان و غم را احساس می‌کنند. او امیدوار است که به اشتراک گذاشتن داستان خانواده‌اش در رسانه‌های اجتماعی، دیدگاه متفاوتی نسبت به «مادرخوانده‌ها - فرزندخوانده‌ها» یا این واقعیت که مادران از روستاها برای مراقبت از نوه‌هایشان می‌آیند، به مردم بدهد.

آقای تان افزود: «به عنوان یک مادربزرگ یا مادر، همه فرزندان و نوه‌های خود را دوست دارند. به عنوان فرزندان و نوه‌ها، ما نیز باید پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و والدین خود را بیشتر درک و دوست داشته باشیم. آنها را غمگین نکنیم.»

تران ها



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/me-vo-dua-vao-tan-giuong-mot-tui-bong-den-to-dung-mo-ra-thu-ben-trong-khien-con-re-quy-xuong-172250114091618747.htm

برچسب: مادر شوهر

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

تصویر ابرهای تیره‌ای که «در شرف فروپاشی» در هانوی هستند
باران سیل‌آسا بارید، خیابان‌ها به رودخانه تبدیل شدند، مردم هانوی قایق‌ها را به خیابان‌ها آوردند
بازسازی جشنواره نیمه پاییز سلسله لی در ارگ امپراتوری تانگ لانگ
گردشگران غربی از خرید اسباب‌بازی‌های جشنواره نیمه پاییز در خیابان هانگ ما برای هدیه دادن به فرزندان و نوه‌هایشان لذت می‌برند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول