Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

نیمی از زندگی پر از سختی، یک عمر پر از عشق

Báo Thanh niênBáo Thanh niên16/12/2023


عشق - زندگینامه یک معلم بدون تریبون، لو دوی نیم، توسط دو نویسنده نوشته شده است: لو دوی نیم و کواچ ترونگ ترا، شاگرد او که در حال حاضر نویسنده‌ای آزاد است. این اثر توسط کواچ ترونگ ترا با اجازه معلمش به عنوان راهی برای جبران قدردانی او از دنبال کردن او برای دهه‌ها نوشته شده است؛ پس از اصلاحات و تنظیم ایده‌های فراوان، این اثر سرانجام تکمیل شد و تصویر یک معلم روستایی را که عاشق "کوبیدن سر کودکان" بود، در میان تصویری از تغییرات فراوان در تاریخ کشور قبل و بعد از سال ۱۹۷۵، برای خوانندگان آشکار می‌کند.

'Là thương' - chuyện ông giáo làng cả đời vun bồi yêu thương  - Ảnh 1.

لا تونگ - زندگینامه معلم بی‌تربیت، لو دوی نیم، به مناسبت روز معلم ویتنامی، ۲۰ نوامبر، منتشر شد.

انتشارات زنان ویتنامی

زندگی یک معلم روستا به طور مداوم، در طول تاریخ، بدون اینکه بخواهد در یک دوره خاص قرار گیرد، روایت می‌شود تا روند «استانداردسازی» یک معلم - یک شخص - دیده شود و از طریق آن همچنین دیده شود که چگونه «اصلاح خود» برای «اصلاح دیگران» به طور مداوم در ذهن یک مربی رخ می‌دهد.

لو دوی نیم کوچک، در کوانگ تری ، سرزمینی که «شن و ماسه به دهانش می‌ریزد»، در خانواده‌ای متشکل از نسل‌های مختلف، و در دوران جنگ در فقر به دنیا آمد، با این حال، در عشق والدینش بزرگ شد. در چند ده صفحه اول رمان «لا تونگ» ، خوانندگان شاهد پسری به نام نیم هستند که معصوم و بی‌خیال است، گاهی اوقات به خاطر دوری از والدینش برای خودش متاسف می‌شود و گاهی اوقات تقریباً از عشق پدرش بی‌بهره است، اما مطلقاً هیچ شکایتی از شرایط یا بی‌روحی‌اش وجود ندارد...

وقتی آدم‌ها شروع به مرور خاطرات می‌کنند، انگار دارند پیر می‌شوند... من مدت زیادی است که پیر شده‌ام. چون مدتی است که متوجه شده‌ام دارم ناخودآگاه خاطراتی را که سهواً یا عمداً در طول مسیر پراکنده کرده‌ام، دوباره مرور می‌کنم... این زندگینامه مثل هدیه‌ای است که به خودم پاداش می‌دهم تا بتوانم کاملاً به خاطرات پر از عشق به مردم و سرزمینی که در آن به دنیا آمده‌ام، بزرگ شده‌ام، سپس بالغ شده‌ام و طعم‌های شیرین و تلخ زندگی را چشیده‌ام، برگردم...

لو دوی نیم

لو دوی نیم، مرد جوانی که در زمانی بزرگ شد که آموزش و پرورش «هنوز معلمی را استاندارد نکرده بود»، معلم روستا شد، سپس پس از سختی‌های فراوان، مجبور شد زندگی کند و به جاهای دیگر برود، در استان مین های (که اکنون باک لیو و کا مائو نام دارد) تدریس کند، سپس به سایگون رفت. زندگی بارها و بارها تغییر کرد، اما معلم همیشه لبخند می‌زد، لبخندش کم و بیش مهار شده بود، بالغ‌تر شده بود، معصومیت جای خود را به بلوغ داد و در آن زمان، «آتش حرفه» در او حتی بیشتر جوشید...

لو دوی نیم خاطرات زندگی ۶۰ ساله‌اش را با زمزمه ننوشت، اگرچه به طور محرمانه گفت که "پیر" شده است. نویسنده نوشت: "وقتی شروع به یادآوری خاطرات می‌کنید، انگار دارید پیر می‌شوید... من مدت زیادی است که پیر شده‌ام. چون مدتی است که متوجه شده‌ام که ناخودآگاه خاطراتی را که به طور تصادفی یا عمدی در طول مسیر پراکنده کرده بودم، دوباره به یاد می‌آورم... این زندگینامه مانند هدیه‌ای است که به خودم می‌دهم تا بتوانم به طور کامل به خاطرات پر از عشق به مردم و سرزمینی که در آن متولد شدم، بزرگ شدم، سپس بالغ شدم و طعم‌های شیرین و تلخ زندگی را چشیدم، برگردم...". او این اثر را با لحن‌های مختلف، گاهی متفکرانه، گاهی جوانانه و گاهی گرم نوشت.

اما با اینکه او اعتراف کرد که «به پایان شصت سال زندگی‌اش رسیده»، پیر بود و فکر می‌کرد کارش تمام شده است، لو دوی نیم هنوز خیلی «جوان» بود! چطور می‌توانست جوان نباشد وقتی که پس از طوفان‌های فراوان زندگی، فراز و نشیب‌های فراوان و یک بار مجبور به ترک کشورش، عزیزانش، «فرزندانش» امروز هنوز پر از عشق هستند، خانه کوچکش در حومه تو دوک هنوز پر از خنده است. چطور می‌توانست جوان نباشد وقتی که به عنوان یک معلم در دهه شصت زندگی‌اش، دانش‌آموزانش هنوز با محبت او را «ما نیم!» صدا می‌زنند. دانش‌آموزانش او را با نام‌های زیادی مانند پدر، بابا، معلم صدا می‌زدند، اما شاید کلمه معلم کمتر استفاده شود. او یک بار اعتراف کرد که «آرزو» داشت شاگردانش او را معلم صدا کنند، اما مشکل این بود که بچه‌ها نه تنها او را معلم می‌دانستند، بلکه بیش از آن، او را جایگزینی برای والدین خود می‌دانستند که وارد زندگی آنها می‌شود و از آنها مراقبت می‌کند.

'Là thương': Nửa đời lận đận, cả đời thương - Ảnh 3.

جلد کتاب : لا تونگ - زندگینامه معلمی بدون تریبون لو دوی نیم

انتشارات زنان ویتنامی

همانطور که چه لان وین زمانی نوشت: «وقتی اینجا هستیم، اینجا فقط جایی برای زندگی است/ وقتی می‌رویم، زمین روح ما شده است...». دانش‌آموزان متخصص سال تحصیلی 1993-1994 در مدرسه 10A Bac Lieu هنوز هم در «خانه کوچکش در حومه شهر» به دیدار او می‌روند. دانش‌آموزانی از سراسر جهان، که بسیاری از آنها اکنون مشهور شده‌اند، برخی مهندس، نویسنده، تاجر هستند... هنوز هم برمی‌گردند و با محبت او را «معلم» صدا می‌زنند. یا مانند دوستی که دهه‌ها در Bac Lieu زندگی می‌کرد، اما بعداً برای زندگی به سایگون نقل مکان کرد، هنوز در روزی که او کتابش را رونمایی کرد، حضور داشت! تازه شاگردش - همکار نویسنده‌اش - که او نیز دهه‌هاست او را همراهی می‌کند، نیازی به گفتن نیست.

چرا دانش‌آموزان هنوز هم بعد از این مدت طولانی، ادب و محبت خود را نسبت به او حفظ می‌کنند؟

زیرا در طول سفر چند دهه‌ای‌اش برای پایبندی به آن حرفه، وظیفه خود را نسبت به زندگی انجام داده است. همانطور که نویسنده نگوین تی نگوک های در مورد این اثر اظهار نظر کرده است، تمام طلا و نقره‌ای که او به زندگی بخشیده، اکنون به او بازگردانده شده است.

و همچنین به این دلیل که اشتیاق به این حرفه در معلم نیم از زمانی که بسیار جوان بود، شعله‌ور شد. عشق به این حرفه بدون اینکه متوجه شود، به عشق به مردم تبدیل شد. تنها دیدن پرتره لو دوی نیم که در ابتدای کتاب ظاهر می‌شود، هنوز معصومیت و غریزه زیادی دارد، اما هرچه جلوتر می‌رود، فلسفه او در مورد "رشد مردم" عمیق‌تر می‌شود. و این عشق به مردم باعث می‌شود که او روش‌های متفاوتی برای "تدریس" داشته باشد، نحوه برخورد با ارتباطات نیز "برخلاف هر کس دیگری" است... فلسفه معلم نیم "تدریس مانند بازی، تدریس مانند زندگی" است، آموزش کودکان با آگاهی، به طور فعال برای تبدیل شدن به یک فرد خودآگاه و مسئول در آینده. و او بسته به موقعیت تنظیم و تدریس می‌کند، نه اینکه همه کودکان را در یک مدل خاص قرار دهد. این انعطاف‌پذیری و "به موقع بودن" هم آسان و هم دشوار است، و به روش خودش، نسل‌های زیادی از دانش‌آموزان را آموزش داده است.

بنابراین مهم نبود کجا می‌رفت، «خانواده بزرگش» همچنان او را دنبال می‌کردند. عشق او مسری شده بود، چسبی نامرئی که همه را به هم پیوند می‌داد.

مردم اغلب می‌گویند داشتن یک معلم خوب نعمت بزرگی است. داشتن یک دوست خوب نعمت بزرگی است. من احساس می‌کنم که ثروتم پر از خیر و برکت است. من نسل‌هاست که معلمان شریف، دوستان نزدیک و محبت عمیق دانش‌آموزان را داشته‌ام. هیچ چیز بهتر از این نیست. بنابراین وقتی با دوران سردرگمی و آشفتگی روبرو می‌شوم، به وضوح محبت خالصانه معلمان، دوستان، همکاران و دانش‌آموزان را نسبت به خودم می‌بینم و ناگهان ایمان کامل به زندگی را احساس می‌کنم. در حفظ قلب درست خود ثابت قدم هستم. حتی اگر گاهی اوقات آن قلب ضعیف باشد و نتواند زندگی من را تحمل کند!

لو دوی نیم
'Là thương': Nửa đời lận đận, cả đời thương - Ảnh 5.

بسیاری از دانش‌آموزان و همکاران قدیمی و جدید برای جشن گرفتن با معلم لو دوی نیم در مراسم رونمایی کتاب در پایان نوامبر آمده بودند.

«برگرد و ترتیب بده...» زندگی معلم مهربان و صادق، لو دوی نیم، که دهه‌ها مشغول ترتیب دادن امور بود، اکنون موقتاً آرام شده است. او هنوز هر روز بین خانه و مدرسه در رفت و آمد است. گهگاه، او برای دیدار با برخی از دانش‌آموزان قدیمی‌اش، که اکنون آنها را محرم اسرار خود، برادرانش می‌داند، به «باک لیو»، «شهر دوم» خود، بازمی‌گردد...

در آخرین کلمات لا تونگ ، معلم با لحنی متفکرانه نتیجه‌گیری کرد: «حالا معلم یک چرخه زندگی ۶۰ ساله سیاه و سفید را به پایان رسانده است. دانش‌آموزان کلاس دهم تقریباً سه چهارم عمر شادی و غم را هر روز پشت سر گذاشته‌اند. هنوز هم یکدیگر را ملاقات می‌کنند. هنوز هم یکدیگر را دارند. هنوز چیزهای زیادی در یکدیگر می‌بینند که زندگی را جالب‌تر و معنادارتر می‌کند. [...] مردم اغلب می‌گویند داشتن یک معلم خوب یعنی دریافت مهربانی فراوان. داشتن یک دوست خوب یعنی دریافت مهربانی فراوان. من احساس می‌کنم بخت من پر از مهربانی است. داشتن معلمان شریف، جفت‌های روحی و عشق دانش‌آموزان برای نسل‌ها. هیچ چیز بهتر از این نیست. بنابراین وقتی با سردرگمی و آشفتگی مواجه می‌شوم، به وضوح صداقت معلمان، دوستان، همکاران و دانش‌آموزان را نسبت به خودم می‌بینم، ناگهان ایمان کامل به زندگی را احساس می‌کنم. احساس می‌کنم که با استواری به قلبم چسبیده‌ام. حتی اگر گاهی اوقات آن قلب ضعیف باشد و نتواند زندگی من را تحمل کند!...»

همانطور که یکی از همکارانش در مراسم رونمایی کتابش اظهار داشت، با یک پرستو بهار نمی‌آید، اما این در مورد لو دوی نیم صادق نیست، زیرا هر جا که می‌رود، عشق همیشه حاضر است، او بهار خودش را خلق می‌کند. لو دوی نیم همه را خوشحال می‌کند و خودش هم خوشحال است. چون ساده است: تنها چیزی که نیاز دارید عشق است، به همین سادگی! نیازی به دلیل برای دوست داشتن یا چیزی برای دوست داشتن نیست.



لینک منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند
در فصل «شکار» نیزار در بین لیو
در میان جنگل حرا کان جیو
ماهیگیران کوانگ نگای پس از صید میگو، روزانه میلیون‌ها دونگ به جیب می‌زنند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

کام لانگ وونگ - طعم پاییز در هانوی

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول