Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

لطفا یک بشقاب سیب زمینی برای من بفرستید - شعر از تان تائو

Báo Thanh niênBáo Thanh niên14/12/2025

Xin gửi về anh một đĩa khoai - Thơ của Thanh Thảo- Ảnh 1.

تصویرسازی توسط: توآن آن

من تعجب می‌کنم که آیا سیب‌زمینی شیرین Le Can در این فصل موجود است؟ (*)

از آن نوع سیب‌زمینی‌هایی که قبلاً می‌خورد و دوست داشت

می‌خواهم برایت یک بشقاب چیپس سیب‌زمینی بفرستم، یادگاری از خاطرات.

او غرق در افکارش، آرام آرام درباره عطر گل‌های دوردست زمزمه می‌کرد.

یادم هست آن دفعه که آمده بود ملاقات.

او را به بیرون صدا بزنید و زمزمه کنید:

«فکر کنم بلد نیستی چیزی رو پس‌انداز کنی.»

هر چقدر هم که خرج شده بود، در یک لحظه تمام شد.

مثل من که همیشه یه قسمتی رو کنار میذارم.

فقط برای اینکه هوا عوض بشه عزیزم.

من اصلاً پولدار نیستم، این را یادت باشد.

زندگی به ما یادآوری می‌کند که بخشی را برای خودمان کنار بگذاریم...»

در آن لحظه لبخندی زدم و سرم را به نشانه‌ی تایید تکان دادم.

نصیحت او صادقانه بود، اما به کار بستن آن دشوار.

نمیدونستی، برای من، زمان به آخر رسیده بود.

آیا این آخرین توصیه است؟

آدم‌هایی هستند که فقط یک بار می‌بینیمشان.

نوشیدن چند آبجو با هم باعث می‌شود صمیمی شوید.

در آن سال‌ها، من یک ولگرد خرده‌پا بودم.

مثل سنبل‌های آبی که پایین می‌روند و بعد دوباره بالا می‌آیند.

من یک برادر بزرگتر دارم که خیلی از من بزرگتر است.

تجربه حرفه‌ای من حتی گسترده‌تر است.

چرا تقریباً شبیه چیزیه که گفتی؟

در مورد غذای سیب‌زمینی شیرین لو کان، همیشه وقتی آن را تمام می‌کنید، دوباره پر می‌شود.

یادمه وقتی کوچیک بودی، من به مدرسه‌ی مخصوص بچه‌های جنوب می‌رفتم.

صحبت از شعر که شد، همه از ته دل خندیدیم.

این شعر است، شوخی نیست، پس چرا اینقدر خنده‌دار است؟

بله، از شنیدن داستان شما خوشحال شدم.

چون شعرهایی که می خواند خیلی ناب بودند.

چون لبخندش شیرین و دلنشینه.

به خاطر ظاهرش، به خاطر چیزی که مشخص نیست.

ما آنقدر خوشحال بودیم که انگار از بازاری دوردست به مادرمان خوشامد می‌گوییم.

بزرگتر که شدم، فهمیدم چقدر مادرت را دوست داشتی.

فقط مادر و فرزند، فقط فرزند و مادر.

نوازش‌های ملایم جاروی صبحگاهی

مادرم برگ‌ها را جارو کرد، آنها را به صورت توده‌ای روی هم گذاشت و با نگاهی حسرت‌بار به آنها نگریست.

«خانه من در خیابان کات کو، پلاک ۲۴ است.»

او آدرس را به صورت شعر نوشت.

برای همه، پیر و جوان، دور و نزدیک، پیام بفرستید.

فقط اگه راضی هستی بیا.

روزی که به شوروی رفتم

آقای کان (**) به عنوان هدیه سال نو بیست روبل به من و او داد.

هوس آبجو، جیب خالی، اول صبح.

هدیه‌هایی که به من دادی مثل هدیه‌های کریسمس هستند.

ما به سرعت او را به لابی دعوت کردیم.

آبجوی سرد روسی

مثل شکوفه‌های سیب توی حیاط می‌خندیدیم.

سپس، آن شب در کیف.

منتظر آخرین تراموا هستیم.

یه چیزی توش هست که حس سردی و مالیخولیایی به آدم میده.

دزدکی وارد ایستگاه قطار متروکه شدن

تو خیلی بچه‌ای که بفهمی.

همین الان چه احساسی داری؟

مثل سفر با قطار

تا کدام ایستگاه اینقدر دور است؟

چهل سال

کاملاً ساکت.


(*) شعری از شوان دیو هنگام دیدار با گیا لای : «از زوج معلم اهل هوئه متشکرم/ که مرا به یک وعده سیب‌زمینی شیرین لو کان مهمان کردند.»

(**) شاعر فام نگوک کان، در هیئت شاعران ویتنامی که در سال ۱۹۸۵ از اتحاد جماهیر شوروی بازدید کرد.

منبع: https://thanhnien.vn/xin-gui-ve-anh-mot-dia-khoai-tho-cua-thanh-thao-185251213183424644.htm


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

لحظه‌ای که نگوین تی اوآنه با سرعت به خط پایان رسید، رکوردی که در 5 بازی SEA بی‌رقیب بود.
کشاورزان در روستای گل سا دِک مشغول رسیدگی به گل‌های خود هستند تا خود را برای جشنواره و تِت (سال نو قمری) ۲۰۲۶ آماده کنند.
زیبایی فراموش‌نشدنی عکاسی از «دختر جذاب» فی تان تائو در بازی‌های SEA 33
کلیساهای هانوی به طرز درخشانی چراغانی شده‌اند و حال و هوای کریسمس خیابان‌ها را پر کرده است.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

جوانان در شهر هوشی مین از گرفتن عکس و سر زدن به مکان‌هایی که به نظر می‌رسد "برف می‌بارد" لذت می‌برند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول