Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

وقتی به مادرشوهرم گفتم که شغلم را از دست داده‌ام، چیزی گفت که باعث شد بی‌نهایت تحقیر شوم.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội29/02/2024


بیش از ۷ سال است که ازدواج کرده‌ایم و من مسئول تمام امور مالی خانه بوده‌ام. چون در آن زمان شغل همسرم معمولی بود و حقوقش ۵ تا ۷ میلیون دونگ بود. از آنجایی که همسرم در دوران بارداری سخت کار می‌کرد و جثه کوچکی داشت، دلم برایش سوخت و به او گفتم که فقط برای گذراندن اوقات فراغتش این کار را انجام دهد. من به تمام کارهای بزرگ و کوچک خانه رسیدگی می‌کردم، حقوق او فقط برای خرج کردن برای چیزهای کوچک کافی بود.

در آن زمان، به نظر می‌رسید مادرشوهرم کاملاً به من افتخار می‌کند، چون دخترش با شوهر خوبی ازدواج کرده بود که می‌دانست چگونه از همسرش مراقبت و او را نوازش کند. من خیلی خوشحال بودم، چون خانواده همسرم همیشه به گرمی از من استقبال می‌کردند. اگرچه ما ثروتمند نبودیم، اما هر بار که به زادگاهمان برمی‌گشتیم، همیشه هدایای ارزشمندی می‌آوردند.

مادرشوهرش که دخترش را دوست داشت، اغلب به او پول می‌داد تا آزادانه خرج کند. من او را منع نمی‌کردم، اما به او یادآوری هم می‌کردم که از والدینش پول نگیرد. او فقط می‌خندید چون همیشه خودش را یک کودک می‌دانست و به حمایت مادرش نیاز داشت.

Báo tin mất việc, mẹ vợ nói một câu khiến tôi vô cùng ê chề - Ảnh 2.

من هرگز انتظار نداشتم که مادرشوهرم چنین حرف‌های بی‌رحمانه‌ای بزند (تصویر: گتی).

بعد از به دنیا آوردن دو فرزند، همسرم به فکر ترک شغل قبلی‌اش و پیدا کردن شغل جدیدی برای کسب درآمد بیشتر افتاد. در ابتدا سعی کردم جلویش را بگیرم، اما او به من گفت که بگذارم خودش تصمیم بگیرد. بعد از کار کردن در چند شرکت بدون موفقیت، تصمیم گرفت به کسب و کار خودش برگردد.

علاوه بر پس‌انداز من، پدر و مادر همسرم نیز کمی کمک کردند. در کمال تعجب، پس از گذشت بیش از یک سال، کسب و کار همسرم رونق خوبی داشت. من هم احساس آرامش می‌کردم زیرا فشار اقتصادی کاهش یافته بود.

از وقتی کارم بهتر شده، همسرم آزادانه‌تر خرج می‌کند. او همچنین تمام کارهای خانه را انجام می‌دهد. گاهی اوقات، همسرم به مادرم پول می‌دهد تا به سالن‌های زیبایی برود یا مسافرت کند . مادرشوهرم خیلی خوشحال است.

اما در عوض، کار من در آن زمان بسیار دشوار بود. بارها کار را به خانه می‌آوردم و شکایت می‌کردم که حوصله‌ام سر رفته است، همسرم مرا تشویق می‌کرد که در خانه بمانم و با او کار کنم. من دوست نداشتم یک جا بنشینم و از وابستگی به همسرم می‌ترسیدم، بنابراین همچنان سعی می‌کردم به کارم ادامه دهم.

سال گذشته، اوضاع اقتصادی سخت بود، شرکت مدام حقوق معوقه داشت، بالاخره به عنوان یک کارمند باسابقه مثل من، دیگر نتوانستم تحمل کنم و تصمیم گرفتم استعفا دهم. در همان زمان، پدر و مادرم بیمار شدند و من پولی برای مراقبت از آنها در بیمارستان نداشتم. با همسرم صحبت کردم که به من مقداری پول بدهد تا از پدر و مادرم مراقبت کنم. قصد داشتم چند ماه در خانه استراحت کنم تا از همسرم حمایت کنم و بعد ببینم آیا شغل خوبی پیدا می‌کنم یا نه.

اما انتظار نداشتم روزی که به مادرشوهرم گفتم بیکار هستم، با تحقیر و تمسخر با من رفتار کند. چون دخترش حالا ثروتمند و از نظر مالی مستقل است و من فقط دامادی هستم که از دخترش پول می‌خواهد. او هم می‌دانست که من پول همسرم را برای مراقبت از پدر و مادرم می‌گیرم و راضی نبود.

واقعاً هیچ‌وقت به این فکر نکرده بودم که به همسرم تکیه کنم یا از او پول بخواهم. خود همسرم هم امروز خیلی مجبور بوده از من حمایت مالی کند. حقوق ۵ تا ۷ میلیون دونگ او برای چند سال چطور؟ یادم می‌آید آن موقع مادرشوهرم خیلی با من همراه بود؟ حالا که دخترم کمی بزرگتر شده، چرا مادرم رفتارش را عوض کرده؟ با فکر کردن به این موضوع، خیلی شوکه شدم.

آن روز، وقتی برای شام به خانه همسرم رفتم، او با کنایه چیزی گفت که باعث شد از جایم بلند شوم و فوراً آنجا را ترک کنم: «بچه‌های دیگران خوش‌شانس هستند، آنها را شوهرانشان بزرگ می‌کنند و آنها از کوچکترین چیزها مراقبت می‌کنند. بچه‌های این خانواده باید سخت کار کنند تا پول دربیاورند و همچنین باید با دیگران سر و کله بزنند...». حرف‌های مادرشوهرم خطاب به من و پدر و مادرم بود. باورم نمی‌شد که مادرم فقط به خاطر چنین چیز کوچکی، ذات خودخواهش را آشکار کرده باشد.

روز بعد همه چیز را برای همسرم تعریف کردم. همچنین به او گفتم اگر مادرشوهرش به آن رفتار ادامه دهد، دیگر هرگز به خانه اش برنمی گردم.

اینکه همسرم درآمد دارد یا نه، چقدر ثروتمند است و اینکه من بیکار هستم یا نه، به خودمان مربوط است. من هیچ چیزی برای خجالت کشیدن ندارم زیرا در تمام این سال‌ها، من تنها کسی بوده‌ام که از این خانواده حمایت کرده‌ام.

عرضه دفتر به شدت افزایش می‌یابد



منبع

برچسب: مادر شوهر

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

خیابان هانگ ما با رنگ‌های اواسط پاییزی درخشان است، جوانان با هیجان بی‌وقفه در حال ورود به آنجا هستند
پیام تاریخی: بلوک‌های چوبی پاگودای وین نگیم - میراث مستند بشریت
تحسین مزارع بادی ساحلی گیا لای که در ابرها پنهان شده‌اند
از دهکده ماهیگیری لو دیو در گیا لای دیدن کنید تا ماهیگیرانی را ببینید که شبدر را روی دریا «نقاشی» می‌کنند.

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;