Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

والدین می‌توانند در دوران پیری استراحت کنند و از ثمره زحمات خود لذت ببرند.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội24/03/2024


گفته می‌شود که هیچ موفقیتی در هیچ شغلی نمی‌تواند شکست در تربیت فرزندان را جبران کند، بنابراین در واقعیت، برای والدین، تربیت فرزندان از اولویت بالایی برخوردار است. به عنوان والدین، باید از خود بپرسیم که در فرآیند تربیت فرزندانمان چقدر موفق بوده‌ایم؟ اگر تربیت فرزندان یک تکلیف درسی بود، نمره شما چه می‌شد؟

در طول فرآیند بزرگ کردن فرزندانتان، آیا متوجه هیچ یک از علائم زیر شده‌اید؟ اگر چنین است، ثابت می‌کند که فرزندپروری شما بسیار موفق بوده و فرزندتان از همان ابتدا برنده بوده است!

6 đặc điểm cho thấy đứa trẻ sẽ thắng ở vạch xuất phát: Cha mẹ về già có thể "rung đùi" hưởng thành quả- Ảnh 1.

تصویر نمایشی

۱. کودکان را می‌توان مسئول دانست.

یکی از افراد تعریف کرد: «دخترم با پسر همسایه بازی می‌کرد، او را مسخره می‌کرد و تعقیب می‌شد. دخترم با تمام سرعت فرار کرد و در خانه پنهان شد، اما پسرک گیر افتاد و مورد سرزنش قرار گرفت. وقتی از ماجرا باخبر شدم، به دخترم گفتم: 'حالا اگر خواهر و برادر کوچکترت را برای بازی بیرون ببری و آنها به دردسر بیفتند و تو فرار کنی و آنها را تنها بگذاری، این رفتار غیرمسئولانه‌ای است.' دخترم گریه کرد، مدت زیادی مردد ماند و بالاخره بیرون دوید تا از پسر عذرخواهی کند و خواهر و برادرش را به خانه بیاورد.»

راهنمایی به موقع پدر به فرزندانش کمک کرد تا مسئولیت‌پذیری را بیاموزند. این یک ویژگی شخصیتی ذاتی نیست، بلکه از طریق تربیت شکل می‌گیرد. برای پرورش این ویژگی در کودکان، والدین ابتدا باید در لوس نکردن آنها قاطع باشند، بلکه در عوض به آنها بیاموزند که از خودشان مراقبت کنند و مسئول امور خود باشند. به عنوان مثال، اجازه دهید کودکان اتاق‌های خود را تمیز کنند، جوراب‌های کثیف خود را بشویند و تکالیف مدرسه خود را به طور مستقل انجام دهند. اگر کودکان این کارها را مرتباً انجام دهند و به آنها عادت کنند، دیگر احساس وابستگی نخواهند کرد و حس مسئولیت‌پذیری به طور طبیعی در آنها ایجاد می‌شود.

۲. کودکان از قوانین پیروی می‌کنند.

یک مادر بسیار "زیرک"، در موقعیت‌هایی که نیاز به صف کشیدن بود، اغلب پسرش را تشویق می‌کرد که برای جلوگیری از انتظار طولانی، صف را بشکند. با این حال، پس از اینکه کودک به مهدکودک رفت، معلم از همه بچه‌ها خواست که برای تهیه لوازم در صف بایستند. کودک، که مشخصاً اولین نفری نبود که می‌رسید، می‌خواست در صف اول باشد، که طبیعتاً مجاز نبود، بنابراین شروع به گریه کرد. این کودک هنگام بازی با اسباب‌بازی‌ها، اسباب‌بازی‌ها را از کودکان دیگر نیز می‌قاپید و اگر آنها را نمی‌گرفت، به کتک زدن آنها متوسل می‌شد. با گذشت زمان، کودک توسط همسالانش "منزوی" شد و همه می‌خواستند از او دوری کنند.

یک ضرب‌المثل هست که می‌گوید: کسانی که قوانین را نادیده می‌گیرند، در نهایت عواقب آن را خواهند دید. بعضی از بچه‌ها همیشه طوری با قوانین برخورد می‌کنند که انگار اهمیتی ندارند، مثلاً آشغال می‌ریزند، به اموال عمومی آسیب می‌زنند، حتی در مکان‌های شلوغ سر و صدا می‌کنند و غیره. اگرچه این‌ها رفتارهای کودکان هستند، اما مستقیماً نشان‌دهنده‌ی شکست در تربیت والدین هستند.

هر والدی در طول رشد فرزند خود با چالش‌های مختلفی روبرو خواهد شد. تعیین برخی قوانین از سنین پایین می‌تواند فرزندپروری را تا حدودی آسان‌تر کند.

۳. کودکان ممکن است طیف وسیعی از احساسات خود را در مقابل شما ابراز کنند.

به طور کلی، هر چه به کسی احساس نزدیکی بیشتری داشته باشید، ابراز احساساتتان در مقابل آنها آسان‌تر است. به همین ترتیب، اگر کودکان از نظر روانی با والدین خود احساس آشنایی و امنیت کنند، جرأت می‌کنند طیف وسیع‌تری از احساسات، به ویژه احساسات منفی مانند خشم و غم را ابراز کنند.

اگر کودکی در مقابل والدین خود احساسات کمی نشان دهد، یا فقط نوع خاصی از احساسات را بروز دهد، نشان می‌دهد که چیزی در رابطه والدین و فرزند اشتباه است. بنابراین، مادران نباید فرزندان خود را به خاطر از دست دادن کنترل خود سرزنش کنند، و همچنین نباید فرض کنند که کودکانی که دوست دارند غر بزنند، لوس هستند. در عوض، شما باید به فرزندتان یاد دهید که چگونه احساسات خود را کنترل کند تا بتواند بهترین مهارت‌های ارتباطی را توسعه دهد.

۴. وقتی با مشکل سختی روبرو می‌شوید، به یک دوست مراجعه کنید.

در روانشناسی، نوعی «رابطه دلبستگی ایمن» وجود دارد که در آن افراد به یک فرد مورد اعتماد و دلبستگی دارند و معتقدند که آن فرد در هر شرایطی از آنها حمایت خواهد کرد. واضح است که در مراحل اولیه زندگی کودک، والدین چنین فرد ایده‌آلی هستند.

بسیاری از والدین معتقدند وقتی کودکان با مشکلی روبرو می‌شوند و می‌توانند آن را به تنهایی حل کنند، استقلال آنها تقویت می‌شود. این درست است، اما همیشه لزوماً اینطور نیست. در واقع، بسیاری از مشکلاتی که کودکان در طول رشد خود با آنها روبرو می‌شوند، فراتر از درک و توانایی آنها برای حل آنهاست.

اگر اولین واکنش کودک این نباشد که هنگام بروز مشکلات از والدین خود کمک بگیرد یا سعی کند آنها را به تنهایی حل کند، گاهی اوقات این نشانه‌ای از بهبود استقلال او نیست، بلکه نشانه‌ای از این است که شما، به عنوان والدین، در برقراری ارتباط با او به اندازه کافی موفق نبوده‌اید. وقتی فرزندتان درخواست کمک می‌کند، عصبانی نشوید یا او را سرزنش نکنید؛ در عوض، تمام تلاش خود را بکنید تا به او در حل مشکلاتش کمک کنید.

۵. به کودکان «برچسب» زده نمی‌شود.

برای مثال، اگر کودکی امروز دیر کند: «چرا اینقدر تنبلی؟ تو خیلی تنبلی، هیچ کاری از پیش نمی‌بری.» مثال دیگر: اگر کودکی آواز نامفهوم بخواند: «تو هیچ استعداد هنری نداری؛ تو برای یادگیری آواز مناسب نیستی.» یا وقتی کودکی هنگام راه رفتن روی پل چوبی خیلی عصبی است، والدین می‌گویند: «تو خیلی ترسویی.»

والدین اغلب متوجه نیستند که سرزنش، انتقاد یا ابراز نگرانی و ناامیدی در مورد فرزندانشان نه تنها باعث می‌شود که آنها هنگام توبیخ یا قضاوت شدن، احساس ناراحتی کنند، بلکه مهمتر از آن، این موارد تأثیر تلقینی بر کودکان دارند و باعث می‌شوند که آنها به طور ناخودآگاه به آن شکل عمل کنند یا تبدیل شوند. این موارد مانند بذرهایی هستند که در روح کودک کاشته می‌شوند؛ آنها رشد می‌کنند و گاهی حتی به بخشی از شخصیت واقعی کودک تبدیل می‌شوند.

برخی روانشناسان معتقدند که کودکان بی‌شماری به دلیل قضاوت‌های نادرست والدینشان، به تدریج عادت‌های بدی پیدا می‌کنند و در نهایت به همان افرادی تبدیل می‌شوند که والدینشان آنها را توصیف می‌کنند. برچسب‌هایی که والدین در کودکی به فرزندانشان می‌زنند، در طول زندگی آنها را همراهی خواهد کرد. آسیب ناشی از قضاوت شدن اغلب بسیار شدیدتر از آسیب جسمی است.

۶. کودکان تشویق می‌شوند کاری را انجام دهند که از آن لذت می‌برند.

هنگام ثبت نام فرزندتان در کلاس‌های پیانو، آیا نظر آنها را پرسیدید؟ برخی از والدین به فرزندانشان اجازه نمی‌دهند که زمینه‌های مورد علاقه خود را توسعه دهند و «سرگرمی‌هایی» که به فرزندانشان اجازه می‌دهند دنبال کنند، در واقع رویاهایی هستند که خودشان هرگز به آنها نرسیده‌اند. بسیاری از والدین ناآگاهانه از فرزندانشان به عنوان ابزاری برای رسیدن به رویاهای خود استفاده می‌کنند و هرگز نمی‌پرسند فرزندانشان چه می‌خواهند.

اگر والدین به فرزندانشان اجازه ندهند استعدادهایشان را کشف کنند و آنها را مجبور به تحصیل در رشته‌هایی کنند که به آنها علاقه‌ای ندارند، فرزندان از ناامید کردن والدین خود می‌ترسند و طبیعتاً در طول تحصیل فشار زیادی را احساس خواهند کرد. در نتیجه، کودک در یک محیط استرس‌زا زندگی خواهد کرد!

نقش والدین هدایت فرزندانشان است، نه تصمیم‌گیری برای آنها. والدین باید به فرزندانشان آزادی انتخاب بدهند که چه کاری می‌خواهند انجام دهند، در حالی که به تدریج به آنها کمک می‌کنند تا تشخیص دهند واقعاً از چه چیزی لذت می‌برند و چه چیزی برای آینده‌شان ضروری است. تصور کنید، آیا دوست دارید فرزندتان مثل شما باشد، کاری را انجام دهد که دوست ندارد، بخواهد آن را رها کند اما جرات انجام آن را نداشته باشد، در عوض امید خود را به نسل بعدی ببندد؟ آیا این یک چرخه معیوب نیست؟

۳ نوع خانواده سمی که کودکان را بیشتر مستعد افسردگی می‌کنند.



منبع

نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

یک مکان تفریحی کریسمس با یک درخت کاج ۷ متری، شور و هیجان زیادی را در بین جوانان شهر هوشی مین ایجاد کرده است.
چه چیزی در کوچه ۱۰۰ متری باعث ایجاد هیاهو در کریسمس می‌شود؟
غرق در جشن عروسی فوق‌العاده‌ای که ۷ شبانه‌روز در فو کوک برگزار شد
رژه لباس‌های باستانی: شادی صد گل

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

ویتنام، مقصد برتر میراث جهانی در سال ۲۰۲۵

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول